به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محسن مهاجرنیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اول تیرماه در بیستمین و آخرین نشست از سلسله نشستهای دورهای کرسیهای آزاداندیشی که با موضوع «بنیادها و آرمانهای انقلاب اسلامی» از سوی دانشگاه طلوع مهر و مجمع هماهنگی پیروان امام و رهبری در قم برگزار میشود، گفت: ما بر این باوریم که این انقلاب از آغاز پیروزی تاکنون به مثابه یک قطب جدیدی در مقابل قطببندی سیاسی دنیا، مطرح شد. این قطب جدید در چارچوب دین و بر پایه مکتب و ایدئولوژی، دارای فلسفه سیاسی مستقل در دنیا است. بعد از چهار دهه ضرورت دارد فلسفه سیاسی این انقلاب الگوسازی شود و مدل آن به دنیای خسته از الگوهای مادی، معرفی شود.
استاد حوزه و دانشگاه در تشریح الگو بودن افزود: از ابتدای پیروزی انقلاب، موضوع صدور انقلاب در صدر دیدگاههای سیاسی دنیا قرار گرفت و ارزشهای انقلاب تأثیر زیادی در جهان اسلام و در میان ملتهای تحت ستم گذاشت، اما مشکلی که وجود داشت، این بود که انقلاب اسلامی نتوانست الگوی نظری قابل فهم در قالب یک مدل زندگی در دنیای امروز را ارائه بدهد.
وی اضافه کرد: یک الگوی زندگی که مبتنی بر یک فلسفه سیاسی از زیست جهان واقعیت است، دارای چند ویژگی مهم است: اولین ویژگی یک الگو آن است که ماهیت وجودی آن باید عام باشد؛ یعنی یک پدیده خاص و موردی نباشد. به لحاظ زمانی و مکانی باید شمولیت داشته باشد، همانند ماجرای عاشورا و کربلا که «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» باشد و اختصاص به سال 61 قمری و دعوای شخصی میان امام حسین(ع) و یزید نباشد. ویژگی بعدی یک الگوی قابل تأسی، اهداف عام آن است و قابلیت تکرار و انطباق هم از ویژگیهایی است که سبب میشود یک الگوی فراگیر و قابل صدور و قابل تحقق و در دسترس همگان قرار گیرد. انقلاب اسلامی اثرگذاری در بیداری مستضعفان و مسلمان داشته است، اما مشکلی که از آن رنج میبرد، آن است که نتوانسته الگوی قابل فهم و قابل پیاده شدن خود را در همه کشورها و در همه شرایط معرفی کند.
مهاجرنیا بیان کرد: در طول شش ماه گذشته موفق شدیم بخش اول فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی را الگوسازی کنیم. اجمالاً بنیادهای نظری و اعتقادی انقلاب اسلامی در چهار بخش تبیین شد. مبادی حقوقی و اخلاقی، بنیادهای اعتقادی در قالب حاکمیت و ولایت، بنیادهای انسان شناختی در قالب قدرت عقلانیت و انتخاب و سبک زندگی و اصول اساسی انقلاب اسلامی در قالب اصل حکمت و معنویت، اصل عزت و مصلحت، اصل استقلال و آزادی ، اصل وحدت بیان شد. برای ارائه الگوی انقلاب اسلامی این سنخ مباحث ضرورت دارد، بالاخره باید مشخص شود نظریهها و رویکردها و رهیافتها و راهبردهای این انقلاب مبتنی بر چه نوع تصویری از جهان واقع و چه نوع انسان شناختیای است.
وی گفت: در الگوسازی انقلاب اسلامی در مرحله دوم، نیازمند آن هستیم که نقش انسانها و شهروندان را به مثابه علل فاعلی این انقلاب مشخص کنیم و جایگاه آموزهها و ارزشهای اسلامی را به عنوان علل مادی تبیین نماییم و ساخت قدرت و ساختارهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را به مثابه علل صوری انقلاب اسلامی را مشخص کنیم و در نهایت جهتگیریها و اهداف و غایات انقلاب، به عنوان علل غایی، باید به درستی تبیین گردند تا بتوانیم در فرآیند انقلاب اسلامی آنها را به عنوان مؤلفه های اساسی انقلاب به دنیا معرفی کنیم.
مهاجرنیا در ادامه افزود: بازسازی الگوی انقلاب اسلامی در مرحله سوم نیازمند آن است که فرآیند تحقق و مراحل استکمالی آن مشخص شود و کارآمدی نظری و عملی آن در واقعیتهای زندگی سیاسی، آزموده شود. آیتالله خامنهای، رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در یک چارچوب پنجگانهای این مراحل را به خوبی بیان کردهاند؛ اولین مرحله در این فرآیند با عنوان مرحله انقلاب اسلامی است، یعنی از زمانی که این نظریه مطرح شد و تبدیل به یک تصویر ذهنیت فرهنگی عمومی شد و در قالب یک الگوی رفتاری سبب خیزش ملت ایران شد.
وی اضافه کرد: در این مرحله ملت ایران یک نظام پادشاهی با سابقه 2500 ساله را سرنگون و بنای جدید و سبک زندگی نوینی را پایهگذاری کردند. مرحله دوم «نظامسازی» است که بلافاصله بعد از پیروزی تمام اهداف و برنامهها و قواعد و ضوابط دینی و نظامات اخلاقی، حقوقی، سیاسی و فرهنگی مورد نظر ملت در قالب قانون اساسی تدوین و زیست مؤمنانه و اسلامی نوین نهادینه شد.
مهاجرنیا اظهار کرد: یکی از مسائل مهم که در مرحله سوم میبایست تبیین شود، «مرحله دولتسازی» است. در الگوی انقلاب باید مشخص شود. در الگوی انقلاب اسلامی دولت به مثابه كارگزار اصلی مدیریت و تصمیمگیری و تنظیم مناسبات زندگی، مسئول پویایی و توسعه حیات اجتماعی ملت است. مرحله چهارم در تبیین الگوی انقلاب اسلامی، «مرحله جامعهسازی» است. ملت ایران با انقلاب خود به سمت بازتولید ساخت نوینی از جامعه بر اساس نظم توحیدی شد.
وی افزود: این ایده تحول بزرگی در نظریات اجتماعی در دنیای جدید است. در مرحله پایانی هم مقوله «تمدنسازی» است که این انقلاب به دنبال آن است و از نقطه شروع خود به تولید عناصر معنوی، فرهنگی و دستاوردهای مادی با هدف تمدن سازی کرده است. مجموعه رهیافتها، رویکردها و نظریات و راهبردهایی که این انقلاب برای ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ارائه داده است، اینها خمیرمایه الگوی تمدنی است که در حال شکلگیری است.
استاد علوم سیاسی و انقلاب اسلامی در پایان گفت: در طراحی الگوی انقلاب اسلامی بر اساس مراحل پنجگانه فوق، در هر مرحلهای از آن لازم است، علل و عوامل و چگونگی شکلگیری آنها بر اساس مبادی و مبانی و مناشی مختلف ترسیم شود. چگونگی کارکرد و چرخش قدرت در طول چهار دهه گذشته باید مشخص شود. چگونگی توزیع قدرت در مرحله انقلاب، نظامسازی، دولتسازی، جامعهسازی و تمدنسازی باید به عنوان تجربههای پیشینی الگو دیده شود و در نهایت مهارکنندهها و محدودکنندههای قدرت در همه مراحل فوق است که نقش کنترلی و نظارتی بر فرآیند قدرت دارند.
وی تأکید کرد: اگر همه اینها در شبکه درونی قدرت انقلاب اسلامی «الگوسازی» شود، زمینه تفهیم و وفاداری و صدور انقلاب اسلامی به مثابه زیباترین الگوی زندگی در دنیای مدرن فراهم میشود.
انتهای پیام