به گزارش خبرنگار ایکنا؛ حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به مناسبت روز بزرگداشت حافظ شیرازی، در پاسداشت مقام این شاعر و غزلسرای برجسته ایرانی به صورت مجازی سخنرانی کرد. متن این سخنرانی در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
امروز به دنبال مبانی قرآنی و عرفانی یکی از غزلهای حضرت حافظ به ویژه یکی از ابیات و مصرعهای این غزل هستم. ابتدا غزل را میخوانم.
هر آنکه جانب اهل خدا نگه دارد/ خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست/ که آشنا سخن آشنا نگه دارد
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای/ فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد
گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان/ نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی/ ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت/ ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری/ که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
غبار راهگذارت کجاست تا حافظ/ به یادگار نسیم صبا نگه دارد
بحث من در باب مصرع «فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد» است که مبانی قرآنی و عرفانی مهمی در تاریخ اندیشه ما دارد. از یک سو قرآن در برخی آیات به بیان دعای فرشتگان برای مؤمنان پرداخته است و در آیهای دیگر دعای آنها بر تمامی کسانی ذکر شده است که روی زمین (لمن فی الارض) هستند. ابنعربی که نزدیک به یک قرن پیش از حافظ میزیست، باب ۱۵۴ «فتوحات مکیه» را به «ولایت ملکی» و شرح «دعای ملائک برای بشر» اختصاص داده است.
در رابطه با اینکه خواجه شمسالدین محمدشیرازی متخلص به حافظ، این لقب متعالی خود را از حفظ قرآن داشته و دارد، شکی نیست؛ پس لاجرم هرکه حافظ قرآن است، با آیات و مضامین آنها نیز آشنا هست، ضمن آنکه نمیتوان حافظ بلندمرتبه را مطلع از مضامین آیات قرآن دانست، اما او را در بهره گرفتن از این مضامین در اشعار و غزلیاتش، بیتوجه انگاشت. قطعاً معانی و مضامین بنشسته بر جان و روح حافظ، خودآگاه یا ناخودآگاه در صدور و ظهور اشعار بلندش مؤثر بوده است.
گاه ممکن است این تأثیرات کاملاً ناخودآگاه ظهور کرده باشند و البته این معنا از منظر علمالنفس و روانشناسی امروزی، کاملاً بدیهی و بینیاز از اثبات است و این معنا هنگامی آشکار میشود که میان مضامین آیات و ابیات نسبت مستقیم وجود داشته باشد، همچون موضوعی که محور سخن ماست؛ یعنی میان مصرع «فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد» با این آیه هفتم سوره غافر «الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ: کسانى که عرش خدا را حمل مىکنند و آنها که پیرامون آنند، به سپاس پروردگارشان تسبیح مىگویند و به او ایمان دارند و براى کسانى که گرویدهاند، آمرزش مىطلبند: پروردگارا، رحمت و دانش تو بر هر چیز احاطه دارد؛ کسانى را که توبه کرده و راه تو را دنبال کردهاند، ببخشای و آنها را از عذاب آتش نگاه دار».
قرآن شریف در دو آیه، استغفار و طلب مغفرت و رحمت فرشتگان برای انسانها را مطرح میکند. نخست در سوره غافر و دیگری آیه پنجم سوره شورا که فرشتگان نه فقط برای مؤمنان، بلکه برای تمامی ساکنان زمین (لمن فی الارض) رحمت و مغفرت میطلبند: «تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ ۚ وَالْمَلَائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْأَرْضِ ۗ أَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ: چیزى نمانده که آسمانها از فرازشان بشکافند و حال آنکه فرشتگان به سپاس پروردگارشان تسبیح مىگویند و براى کسانى که در زمین هستند، آمرزش مىطلبند. آگاه باش در حقیقت خداست که آمرزنده مهربان است».
در آیه نخست از سوره غافر، ابتدا صفت فرشتگان بیان میشود؛ یعنی حاملان عرش و آنچه اطراف آن هستند؛ بنابراین چنین ملائکهای جایگاهی رفیع و بلندمرتبه دارند و طبیعی است هر چه جایگاهشان والاتر باشد، ارزش و عظمت دعایشان بالاتر است. فرشتگانی که تسبیحگوی حضرت حق هستند و مؤمن به او طلب مغفرت و رحمت برای مؤمنان میکنند. این استغفار، با علم و متانتی خاص از حضرت حق درخواست میشود.
اما فرشتگان تنها به این دعا بسنده نمیکنند، بلکه در ادامه از حضرت حق میخواهند که مؤمنان را به بهشت عدن داخل کند: «رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ»، همان بهشتی که خداوند به مؤمنان وعده داده است: «التی وعدتهم» و نکته بسیار جالب اینکه فرشتگان، دایره شمول دعای خود را وسعت بخشیده و درخواست درآمدن به بهشت را برای پدران و همسران و فرزندان صالح مؤمنان نیز درخواست میکنند: «و مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ».
«پروردگارا، مؤمنانِ بازگشتکننده به سوی خود را از انجام بدیها حفظ کن و ما میدانیم هر که را تو از انجام بدی حفظ کنی، بر او رحمت نمودهای و همانا این خود رستگاری سترگی است: «وَقِهِمُ السَّیِّئَاتِ وَمَنْ تَقِ السَّیِّئَاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»؛ یعنی فرشتگان صرف ایمان، توبه و بازگشت را مبنای مطلق رسیدن به «فوز عظیم» نمیدانند، بلکه تداوم این بازگشت را محفوظ نگاه داشته شدن از انجام گناه، میسر میدانند. پس مهربانانه از خدا میخواهند مؤمنانش را زیر سپهر و سپر حمایت خود قرار داده و نه تنها به آنان امر کند، از انجام بدیها پرهیز کنند، بلکه حضرت حق، مؤمنان را از انجام بدی بازدارد.
اگر فرشتگان تنها برای مؤمنان دست به دعا بردارند، تکلیف دیگر بندگان خدا چیست؟ بنا بر اینکه در قرآن هر تخصیصی، تعمیمی نیز دارد، از این رو عامیتی به آن میبخشد که «هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» (آیه 43 سوره احزاب). در واقع این منطق قرآن است که هر خاصی، عامی نیز دارد تا به واسطه آن حکمت و عدالت حق ظهور یابد. هر چند میدانیم میان این دو «یصلی» تفاوتهایی وجود دارد؛ اما در عین حال، هر دو آیه بیانگر آن است که هرکس میتواند مورد توجه حضرت حق قرار گیرد، اما باید همانند پیامبر اکرم(ص) عمل کند.
محیالدین بن عربی که بیش از صد سال نسبت به حافظ قدمت دارد، در کتاب عظیم «فتوحات مکیه» باب ۱۵۴ را با عنوان «فی معرفة مقام الولایه الملکیه» به شناخت مقام ولایت فرشتگان اختصاص داده است. شیخ اکبر در این باب، ملائکه را در سه گروه تقسیم کرده؛ فرشتگان مهیمه، فرشتگان مُسَخّره و فرشتگان مدبّره. فرشتگان مهیمه که محصول تجلی اسم «جمیل» حضرت حقاند، در حیرت و مستی این تجلی مدهوش از خود و باقی مطلق به بقای حضرت حقاند. اما فرشتگان دوم یعنی ملائکة مُسخّره که در رأس آنها قلم اعلی و عقل اول قرار دارند، فرشتگانی هستند که بنا به اینکه باید در تمامی عالم، تسخیر و تصرف کنند، همچون فرشتگان مهیمه، مست و مدهوش در حضرت حق نیستند. ابن عربی مهمترین وجه حضور فرشتگان مُسخرّه در عالم را دعای بر مؤمنان توبهکار میداند.
بنابراین، ولایت فرشتگان تسخیر در وجه اول ولایت بر مؤمنان از طریق استغفار برای آنهاست. به تعبیر ابنعربی، این فرشتگان با دعای خود، اسمای انتقام الهی را به اسامی غفران و عفو و گذشت از سیئات برمیگردانند، سپس ابنعربی بنا به ذهن خلاق و سنت مألوف خود، به بررسی تطبیقی دعای بندهای صالح برای مؤمنان و بندگان خدا با دعای فرشتگان میپردازد. به تعبیر شیخ، عبدصالح حق در این دعا «پروردگارا، اگر آنان را عذاب کنی، از بندگانت هستند و اگر آنان را ببخشایی، پس تو عزیز حکیمی» (آیه 118 سوره مائده)، بسیار مؤدبانه سخن میگوید و بنا بر اینکه میداند «رحمت» حق بر «غضب» خداوند سبقت دارد، به حضرت حق عرض میکند که؛ اگر آنان را عذاب کنی، بندگانت هستند و اگر آنان را بیامرزی، تو عزیز و حکیم هستی و بسیار جالب که بخش پایانی این در خواست حضرت عیسی(ع) دقیقا همان عبارت پایانی استغفار فرشتگان برای مؤمنان است: «عزیزٌ حکیم»، بنابراین ابنعربی فرشتگان را در ادب، بالاتر از عیسی(ع) میداند؛ زیرا آنها نگفتند «اگر عذاب کنی، از بندگانت هستند»، بلکه مستقیماً طلب مغفرت کردند.
بحث در باب ملائکه که علاوه بر دعای به مؤمنان، آنها را در غلبه بر وسوسههای شیطانی یاری میرسانند، تأمل دیگر ابنعربی در باب فرشتگان تسخیر است. البته بحث در باب شرح دقیق ملائکه تسخیر و ملائکه تدبیرمحور، این بحث نیست و فقط بیان مفهوم عمیق و مستتر در کلام حافظ مورد نظر بود که نسبت میان ابیات او با آیات قرآن و نیز رأی عارفان و حکیمان در این زمینه چیست.
در پایان درود میفرستیم به حضرت لسانالغیبی که با ابیات جاودانه خود نه تنها زبان فارسی را استعلایی عظیم بخشید، بلکه ترجمان لطیف و زیبای مضامین الهی بر ایرانیان نیز شد. در پایان غزلی از حافظ را تقدیم میکنم.
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند/ بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند
اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی/ وان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کند
دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او/ نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند
گفتم گره نگشودهام زان طره تا من بودهام/ گفتا منش فرمودهام تا با تو طراری کند
پشمینهپوش تندخو از عشق نشنیدهاست بو/ از مستیاش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند
چون من گدای بینشان مشکل بود یاری چنان/ سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند
زان طره پرپیچ و خم سهل است اگر بینم ستم/ از بند و زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند
شد لشکر غم بیعدد از بخت میخواهم مدد/ تا فخر دین عبدالصمد باشد که غمخواری کند
با چشم پرنیرنگ او حافظ مکن آهنگ او/ کان طره شبرنگ او بسیار طراری کند
انتهای پیام