به گزارش ایكنا از فارس، در هفته دفاع مقدس و در نخستین روز مهرماه عطر شهدا در حافظیه شیراز پیچید و این شعر حافظ شیرینسخن در وصف شهدا در ذهنها طنینانداز شد. با صبا در چمن لاله سحر میگفتم / که شهیدان کهاند اینهمه خونین کفنان.
شاعران شیرازی که هر کدام در کشور آوازهای دارند، در این روز به همت بنیاد شهید و ایثارگران فارس جمع شدند تا یادی از دوران حماسه و ایثار و آنانی که ایثارشان آرامشبخش جامعه امروز ما است داشته باشند. گو اینکه یاد شهدا همیشه زنده است.
با نگاهی به تصویر شهید اسکندری که در راه دوست سر را تقدیم کرد در اندیشه فرو رفتم که راز اینهمه ایثارگری چیست که حافظ با یکی از مصراعهای خویش مرا از فکر بیرون آورد: گفت حافظ من و تو محرم این راز نهایم.
آغازگر برنامه، صحبتهای رجبعلی راهی، مدیرکل بنیاد شهید فارس بود که رساندن پیام انقلاب و دفاع مقدس با حضور اقشار مختلف جامعه را بر بستر هنر و ادبیات و بهویژه شعر ممکن دانست. شعری از فردوسی پایانبخش سخنان رجبعلی راهی بود. مجری برنامه با خواندن شعر مهدی جهاندار از پدر آیینی شعر فارس بهعنوان اولین میهمان برای شعرخوانی دعوت کرد.
بالِ پر سوختگان تاول خود را برداشت / روضهخوان گریهکنان مقتل خود را برداشت
شهر میرفت که در ظلمت خود غرق شود / کشتی راه خدا مشعل خود را برداشت
آفرین بر شرف و همّت حرّ بن یزید / پیش از آنی که رَود قافله، خود را برداشت
خوش به حال لب شمشیر عدالتخواهی / که در این آمدوشد، صیقل خود را برداشت
حاج احد دهبزرگی نیز در اشعاری یاد شهیدان را گرامی داشت و دلتنگیهایش از دوران دفاع مقدس و شعرخوانی در سنگرها را نیز با گلایه از شهیدان به پایان برد که چرا او را تنها گذاشته و رفتهاند. هادی فردوسی دیگر شاعر فارسی زبان نیز با خواندن چند رباعی یاد شهید قاسم سلیمانی و شهدای مدافع حرم را گرامی داشت.
او اسوه غیرت مسلمانی بود / دریای دلش همیشه طوفانی بود
پرپر شدن و به عشق، جان بخشیدن / در باور قاسم سلیمانی بود
آمادگی مردم وطنش برای ادامه مسیر شهدا را هم اینگونه به تصویر کشید:
برخیز و ببین سینه صد چاکم را / هنگام خطر، شوق عطشناکم را
در باور من عشق وطن میجوشد / خون میدهم و نمیدهم خاکم را
ساناز مجرد از اساتید دانشگاه و فعال ادبیات دفاع مقدس نیز در این برنامه به بررسی اجمالی ادبیات پایداری در دوران مختلف پرداخت. میهمان بعدی برنامه ساجده تقیزاده، پژوهشگر شعر دفاع مقدس و یکی از بانوان شاعر شیرازی بود که شعر اول خود را به مادر انقلاب بانو مرضیه حریرچی تقدیم کرد که بخشی از آن را مرور میکنیم:
اگرچه سر زد از این کوی و برزنهای معمولی / نشد مانند باران خیس رفتنهای معمولی
من مطبخ، من زینت، من ناقص، من لذت / زنی مردانه جنگیده است با منهای معمولی
زنی شد هدهدهادی و با خط سلیمانی / پیام صبح را برده به روزنهای معمولی
کجا روح بلندش را اسیر و خسته خواهد کرد / که زندان هست تنها، بند این تنهای معمولی
شاعر چنین زنی را قابل مقایسه با همه زنها نمیداند و اینگونه مقصور را بیان میکند:
تو را که مادر این انقلاب سرخ تاریخی / چگونه میتوان سنجید با زنهای معمولی؟
این بانوی شاعر شعر دوم خود را در آستانه شهادت حضرت رقیه(س) به ایشان و همچنین مرحومه عذری امیری مادر یکی از مسئولان برگزاری مراسم تقدیم کرد که بسیاری از خانوادههای شهدا با او خاطرههایی شیرین دارند. شعری که اشک را بر چشم همه حاضران نشاند.
اسیر و خسته و خونین کبوترم بابا
که درد میکند از پای تا سرم بابا
شبیه کعبه به دورم رباب میگردد
که در طواف تو لبیک آخرم بابا
زدرد سینه نفسهام منقطع شدهاند
برای عمه تداعی مادرم بابا
اگرچه کوچه به کوچه کتک زدند ولی نیوفتاد زسر کهنه چادرم بابا
شاعر زبان گویای حضرت رقیه میشود که به دنبال علیاکبر و علیاصغر میگردد:
شده است سوره کوچک میان سرها گم / که بین راه به دنبال اصغرم بابا
سر برادر من روی نیزه هم زیباست / تمام راه فقط محو اکبرم بابا
ادامه شعر را در پردهای از اشک تنها به گوش مینشینم.
عبدالرضا قیصری آخرین میهمان این محفل ادبی بود که برنامهاش را با اشاره به این شعر حافظ آغاز کرد:
تو دم فقر ندانی زدن از دست مده / مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی
حافظ خامطمع شرمی از این قصه بدار/ عملت چیست که فردوس برین میخواهی
قیصری بابیان این که تلاش میکنیم با شهدا همراهی کنیم بلکه توجهی از جانب حق نصیب ما شود شعرخوانی خود را آغاز کرد.
به دشت خاطرم یاد شهیده / دلوم گریونه و شاد شهیده
لبالب گشتهام از یاد ایشون / دلم امروز بنیاد شهیده
این شعر شاعر عطر شهدا را پخش میکند:
با تهنیت و سلام برمیدارم / باعزت و احترام برمیدارم
عطر صلوات از لبم میریزد / بین شهدا که گام برمیدارم
خون شهدا اندرزگوی شاعر میشود:
او گله گرگهای شب را رم داد / فخری دیگر به ساحت آدم داد
اندرز برای گفتن آمد به وجود / این مرد به خون خویش اندرزم داد
قیصری آرزویش را که آرزوی بسیاری از افراد است اینگونه به بیان نشست:
گفتی که اگر به عشق اقرار کنیم / باید که ز دوست یاد بسیار کنیم
ما مثل تو روزه شهادت هستیم / ایکاش که با گلوله افطار کنیم
پایانبخش این برنامه صمیمی یادکرد هاشم کرونی شاعر فارسی و مجری برنامه از یکی از شهدا در قاب شعر و خواندن شعری از میزبان برنامه خواجه اهل راز بود.
گزارش: رحیم میرعظیم
انتهای پیام