در نظام اعتقادی تشیع، «امام» جایگاه ویژهای دارد که هم عبادات، حتی در سطح فردی و هم رفتارهای سیاسی در تطبیق و تنظیم با «امام» است که معنا میگیرد. لذا امامان شیعه علیهمالسلام، از حضرت امام علی علیهالسلام تا حضرت قائم (عج)، همه جایگاه یکسانی در نظرگاه اعتقادی شیعیان دارند. اما بهضرورت زمان یعنی تحولات زمینهای تاریخی و سیاسی و دینی، هر امام در تاریخ به رهبری ویژه سیاسی با راهبردهای مقتضی زمان دست زده است. در میان امامان علیهمالسلام، امام رضا علیهالسلام نیز در زمانه تاریخی ویژهای به رهبری شیعیان پرداخته است.
البته قبل از توضیح این رهبری ویژه تاریخی باید به این نکته نیز در حد توان اندک پرداخت که رهبری سیاسی و دینی ائمه علیهمالسلام قطعاً وجهی فرا تاریخی دارد. بخشی از این فرا تاریخی بودن به موضوع وجه معنوی مقام امام و راهبری معنوی امام بازمیگردد که باز بنده قاصر از توضیح آن هستم و از موضوع این مقال نیز فراتر است.
همین جنبه فرا تاریخی به موضوع رهبری سیاسی امام هم سرایت دارد. یعنی حضرت علی علیهالسلام که در زمانه خود در میدان سیاست نماد و تبلور حق است، این حقانیت را در سراسر تاریخ هم دارد و امروز هم فصل ممیز حق و باطل است، همینطور سایر ائمه و یا امام حسین علیهالسلام که فعل سیاسی و رهبری سیاسی وی نهتنها در زمانه امام وجه ممیز حق و باطل بوده است، بلکه امروزه نیز چنین است و شیعیان و یا حتی فراتر، هر آزادیخواهی میتواند از این حقطلبی الگو بگیرد و با درک صحیح، آن را وجه عمل خود قرار دهد.
در باب موضوع اهمیت سیاسی رهبری امام رضا علیهالسلام در تاریخ تشیع، چیزی که ابتدا به ذهن میرسد، شاید مسئله ولایت عهدی مأمون باشد؛ اما نگاه دقیقتر نشان میدهد که این امر تنها جزئی کوچک از راهبری کلان سیاسی امام بوده است که در واکنش به سیاست ورزی حریف و با بازی سازی حریف یعنی دستگاه خلافت مأمون رقم خورده، و وقار سیاسی امام چنان عظیم بوده است که به جای آنکه امام در بازی مأمون قرار گیرد، کل تشکیلات سیاسی خلافت عباسیان در هیبت سیاسی امام تحتالشعاع قرار میگیرد که نتیجه آن تلاش مذبوحانه و حقیرانه خلافت عباسی و مأمون سرانجام به شهادت امام منجر میشود.
وقار سیاسی بیوت امامان شیعه چنان بوده که هر دو خلافت اموی و عباسی، بخشی عمدهای از توجه خود را معطوف آن داشتند. در روزگار خلافت مأمون، این خلیفه با سیاستورزی هوشمندانه برای اینکه بتواند در مقابل اعتبار بیت امام و شیعیان امام و شخصیت بزرگ امام که مورد احترام همه مسلمانان اعم از شیعه و غیر شیعه بود، از کرسی خلافت خودش دفاع کند، سیاستی در پیش گرفت که امام را از کانون مدینه که قلب معنوی مسلمانان و جایگاه اقتدار امام بود به نقطهای بسیار دور یعنی درست در کنار خود به مرو دعوت کند و با نام امام به خلافت خود مشروعیت بخشد. امتناع امام از پذیرش هر نوع مقام و جایگاهی در دستگاه خلافت مأمون در ابتدای امر و سپس اصرار و فشار مأمون برای این امر و در ادامه، پذیرش ولایتعهدی از سوی امام به شرط عدم دخالت در امور اجرایی تحت فرمان مأمون، این امتیاز را از مأمون گرفت.
این را هم باید توضیح داد که شرط امام برای عدم دخالت در اداره امور اصلاً و بههیچوجه به معنی بی به توجهی به امر خطیر سیاست نیست، بلکه به معنی عدم مشروعیت دادن به عملکرد مأمون و خلافت عباسی بوده است. با این کار، امام یک مرحله از قصد مأمون را خنثی نمود و درعینحال، تنها با حضور خود در مرو قلب سیاسی مأمون را به تشویش انداخت. رفتار مذهبی و اخلاقی امام مانند نماز عید فطر امام که برای اولین بار شیوه واقعی نماز عید فطر نبوی را جلوی چشم خراسانیان احیا کرد، پاسخهای کوبنده در موضوعات سیاسی به مأمون و خلافت عباسی و نقش برتر علمی و مذهبی در مناظرات با عالمان دینی حتی از ادیان دیگر که الهی بودن علم و ضمیر مبارک امام را برای هر کسی آشکار میساخت، عملاً نه تنها در مدت کوتاه حضور امام در دربار، امام را بازیگر بازی مأمون نساخت، بلکه با آشکارترین شیوه به هر بینندهای نشان داد که خلافت اصلی منبر نبوی نه تنها جای مأمون و امثال او نیست، بلکه فقط جای امام است و یا عالمانی که از اهلبیت درس فقاهت گرفته باشند. بهعبارتدیگر امام برای همیشه در تاریخ این را نشان داد که فرق میان جانشین الهی و واقعی رسول خدا یعنی امام با جانشینان ساختگی و غاصبی مانند مأمون و سایر خلفا در چیست؟
این عظمت و وقار سیاسی امام باعث شد که مأمون بهسرعت از امام احساس ترس کند و حتی بدنه خلافت عباسی نیز چنین اضطرابی را در خود حس کرد. درنتیجه مأمون به سرعت راهی بغداد، شهر اجدادی خود و شهر سنتی خلفای عباسی شد تا مرکز خلافت خود و کرسی خلافت خود که در مرو و تحت تأثیر امام به کلی رنگ باخته و اضمحلال یافته بود را در بغداد بار دیگر احیا کند و البته برای این کار لازم داشت تا با شیوه شنیع هر حاکمیت طاغوتی، امام را از میان بردارد که در نتیجه، این امر به شهادت امام انجامید. هرچند شهادت امام خود برکات دیگری برای تشیع داشت که در بحثهای بعدی به آن اشاره میکنیم. انشالله همه ما از شیعیان شایسته امام رضا باشیم و از جمله با انجام عبادات و واجبات، پیروی از حاکمیت حق، حسن خلق، گرامیداشت خانواده، نیکی به دیگران و رئوف بودن که از القاب امام رضا علیهالسلام است، این شیعه بودن را عملی کنیم.
علیرضا اشتری تفرشی، استادیار دانشگاه و پژوهشگر تمدن اسلامی
انتهای پیام