شهر پُر از لبخند سردار است
کد خبر: 3869354
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱۳۹۸ - ۱۴:۴۵

شهر پُر از لبخند سردار است

گروه اجتماعی ــ مداح با صدای بلند دم می‌گیرد: «ایران شده ز داغت کرب و بلا دوباره» پیرزنی با لباس عشایر، زن‌ها را کنار می‌زند تا جلوتر بایستد، چشم‌هایش خیس است، جوری بر سر می‎زند انگار صاحب عزا است، کاری به شعارها ندارد با گریه می‌گوید: «الهی بمیرم برات حاج قاسم».

هر جا باشی مبارکی، زمین یا آسمان فرقی نمی‌کند

بامداد جمعه 13 دی‌ماه ملت ایران روزش را با خبری آغاز کرد که همه را در بهت و سکوت فروبرد. «آمریکا سردار سلیمانی را ترور کرد». متن خبر رسیده این بود.

جمعه ایران سراسر سکوت بود و شوک. حساب زمان و مکان از دست همه در رفت. صدای ضعیفی فقط به گوش‌ها می‌رسید‎‎؛ آن هم ضربان قلب بود.

خبر شهادت مردی به مردم رسید که برایشان فرزند بود و پدر... . مردی که جانش را بی‌منت داده بود و ما باز هم در شنیدن خبر شهادتش دهانمان بسته ماند.

راه گلویمان بسته شد، قلبمان به جای ما سکوت کرد و نمی‌توانستیم این حقیقت غمناک را هضم کنیم. منتظر ماندیم که چیزی، حرفی یا کلامی این واقعیت را تغییر دهد، یا نه شاید برخلاف رسم بی‌معرفت روزگار معجزه شود و فرزند ایران برایش بماند اما نشد.

غیر از آرامشی که هر روز طول و عرض خیابان‌هایش را می‌آییم و می‌رویم، همه ما سر و گردنی افراشته از تو سهم داریم. امروز با همان سهم با همان سرو گردن افراشته گرچه غم‌زده و دل‌سوخته، آمدیم تا روزهایی که پشت ما بودی، پس بدهیم. آمدیم بگوییم می‌دانیم، قدر می‌‎دانیم.

برخی‌ها اینطورند، زنده باشند، یا پیکر بی‌جانشان بر دستان مردم باشد، مبارکند و تو مبارکی، هر جا باشی؛ زمین یا آسمان فرقی نمی‌کند. مردم امروز از مبارکی قدمت یکی شده‌اند، یک صدا و یک دل. وعده خوزستانی‌ها، 7 صبح بود، اما هوا روشن نشده، در مسیر رادیو می‌گوید مردم دور فلکه مولوی جمع شده‌اند و منتظر سردارشان هستند و تا ساعت 10 همچنان منتظر ماندند تا آمدی.

مداح با صدای بلند دم می‌گیرد: «ایران شده ز داغت کرب و بلا دوباره» مردم، زن و مرد تکرار می‌کنند، هنوز خبری از پیکر سردار نیست. پیرزنی با لباس عشایر، زن‌ها را کنار می‌زند تا جلوتر بایستد، چشم‌هایش خیس است، جوری بر سر می‎زند، انگار صاحب عزا است، کاری به شعارها ندارد، مداح از دست بریده سردار می‎گوید. پیرزن دستش را روی سرش گذاشته با گریه می‌گوید: «الهی بمیرم برات حاج قاسم».  

سردار از توی عکس به همه لبخند می‌زند. مداح روضه حضرت ابوالفضل(ع) می‌خواند. مردم سینه می‌زنند، بلندگوها اعلام می‌کنند این معطلی برای این است که عراق پیکرها را بدون شناسایی تحویل داده است، بدن‌ها را دارند شناسایی می‌کنند. ناله‌ همه بلند می‎شوند: «یا حسین». بعضی‌‌ها زمزمه می‌کنند شهادت حقت بود، بعدش زیر لب می‌گویند: نامردها. مردم دم می‌گیرند: «می‌کشم، می‌کشم آنکه برادرم کشت».  

هر جا باشی مبارکی، زمین یا آسمان فرقی نمی‌کند

سیل جمیعت زیاد است، عشایر عرب با بیرق‌هایشان ایستاده‌اند. عربی سوگواری می‌کنند و یزله می‌روند. کم‌کم جمعیت به سمت پل حرکت می‌کند؛ دقایق کُند می‎گذرد، جمعیت به سختی راه می‌رود. مردم از خیابان سلمان فارسی به سمت حسینیه ثارالله(ع) هدایت می‌شوند، برخی می‌خواهند زودتر برسند، از خیابان‌های فرعی راهی حسینیه می‌شوند. اطراف حسینیه تا چشم کار می‌کند، جمعیت منتظر ایستاده است، ساعت 10 که می‌شود همه نگاه‌ها به سمت چهارراه می‌رود. سردار آمد. نیروهای نظامی به سمت خودروی حامل پیکرها می‌دوند، زنجیره درست می‌کنند تا مردم جلوی حرکت ماشین را نگیرند.

ماشین حامل پیکرها که از جلوی مردم عبور می‌کند، صدای ناله و گریه و ضجه مردم بلند می‌شود. سردار آمد.

هر جا باشی مبارکی، زمین یا آسمان فرقی نمی‌کند

سردار باز هم به خوزستان آمد؛ اما این‌ بار بر دستان مردم می‌رود. سردار همه جا هست در قاب عکس روی دستان مردم. همه جا پر از لبخند سردار است.  چه شادمان می‌روی سردار! کاش مجال بیشتری بود. کاش این خودرو می‌ایستاد. کاش جمعیت این قدر بی‌تاب نبود. پس ما کی حرف‌هایمان را با تو بزنیم؟ کی بگوییم سایه بالاسر بودی. کی بگوییم، تکه‌ای از جان ما شده بودی و تو باز هم نجیبانه به ما لبخند بزنی؟ 

هر جا باشی مبارکی، زمین یا آسمان فرقی نمی‌کند

ماشین، پیکرت را می‌برد، جمعیت از تو دل نمی‌کند. همچنان می‌رود. ما می‌مانیم و داغ حرف‌هایی که برای همیشه در دلمان می‌ماند، ما می‌مانیم و لبخندهای تو که تمام شهر را پر کرده است، ما می‌مانیم و بهتی که تمام نمی‌شود.

انتهای پیام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳۹۸/۱۲/۰۶ - ۰۸:۵۶
0
0
ما مانده ایم و بهتی که تمام نمی‌شود
captcha