نگاه انتقادی به اطلاق «شهادت» برای رحلت پیامبر(ص)
کد خبر: 3852992
تاریخ انتشار : ۰۶ آبان ۱۳۹۸ - ۱۲:۵۹

نگاه انتقادی به اطلاق «شهادت» برای رحلت پیامبر(ص)

گروه شبکه اجتماعی ــ در حالی که چند سالی است بعضی از هیئات مذهبی در سالروز رحلت پیامبر(ص) از عنوان «شهادت» برای ایشان استفاده می‌کنند، برخی از پژوهشگران دینی و علوم اجتماعی در شبکه‌های اجتماعی به این موضوع واکنش نشان دادند.

نگاه انتقادی به اطلاق «شهادت» برای رحلت پیامبر(ص)به گزارش ایکنا؛ مراسم سالروز رحلت پیامبر اکرم(ص) روز گذشته 28 صفر در سراسر کشور برگزار شد. چند سالی است که بعضی هیئات مذهبی عراقی و ایرانی در مراسم این روز از عنوان «شهادت» برای رحلت پیامبر(ص) استفاده می‌کنند.

ترویج عنوان شهادت برای رسول گرامی اسلام(ص) از سوی ترویج‌دهندگان آن، استنادات روایی و پشتوانه تئوریک خاص خود را دارد که برخی پژوهشگران مشهور تاریخ اسلام همچون حجت‌الاسلام حامد کاشانی در سال‌های اخیر آن را مطرح کرده‌اند (برای مطالعه نظرات این پژوهشگر اینجا را ببینید).

اما امسال، سه نفر از پژوهشگران دینی و علوم اجتماعی نسبت به فراگیری عنوان شهادت برای رحلت پیامبر(ص) واکنش نشان داده‌اند و تحلیل‌هایی در این باره ارائه کرده‌اند.

انتقاد مبنایی به طرح موضوع «شهادت»

حجت‌الاسلام مهدی مسائلی، پژوهشگر تاریخ اسلام که در سال‌های اخیر کتب متعددی را به چاپ رسانده‌ است، مطلبی را با عنوان «طرح عنوان شهادت پیامبر(ص) برای گسترش تقابل مذهبی» در کانال شخصی خود منتشر کرد:

نگاه انتقادی به اطلاق «شهادت» برای رحلت پیامبر(ص)

«در سال‌های اخیر افرادی تلاش می‌کنند تا هر مناسبتی در تشیع را به تقابل مذهبی بکشانند. با این رویکرد چندسالی است عده‌ای موضوع مسموم و شهیدشدن پیامبر اکرم(ص) به دست بعضی از زنانشان را مطرح می‌کنند. در ادامه نقدی بر این موضوع خواهیم داشت.

1. در تفسیر عیاشی روایتی به این مضمون آمده است که عایشه و حفصه به پیامبر(ص) سم خوراندند و پیامبر(ص) را به شهادت رساندند(تفسير العياشی، ج‏۱، ص۲۰۰) این روایت مرسل و بدون سند است، پس روایتی ضعیف و نامعتبر به شمار می‌آید. منبع آن نیز منحصر به تفسیر عیاشی است و اگر می‌بینیم عده‌ای کتاب‌های متعددی را برای استناد به آن ردیف می‌کنند، بیشتر برای فریب مخاطبان است زیرا همه این کتاب‌ها، روایت فوق را از تفسیر عیاشی نقل‌ می‌کنند. ادعای این روایت آن‌قدر مهم است که در صورت صحت آن، باید روایات متعدد و معتبری از ائمه(ع) دراین‌باره به دست ما می‌رسید.
2. معمولا همراه با نقل روایت تفسیر عیاشی، استنادات تحریف شده دیگری نیز درباره شهادت پیامبر(ص) نقل می‌کنند. بدین صورت که آدرس منابع فراوانی از شیعه و سنی برای موضوع شهادت پیامبر(ص) ذکر می‌شود، در حالی که مقصود همه این منابع از تعبیر شهادت پیامبر(ص)، مسمومیت ایشان به دست زن یهودیه در خیبر است و همه این کتاب‌ها به این مطلب تصریح می‌کنند.
3. داستان مسمومیت رسول خدا(ص) به دست زن یهودیه نه تنها در منابع اهل‌سنت، بلکه در روایات شیعه نیز آمده است(بصائرالدرجات، ج‏۱، ص۵۰۴) اما متأسفانه مدعیانِ چنین نسبتی، این روایات را نیز تقطیع می‌کنند و برای اثبات ادعای بالا به کار می‌گیرند. در قسمتی از یکی از این روایات آمده است: «مَا مِنْ نَبِيٍّ وَ لَا وَصِيٍّ إِلَّا شَهِيدٌ؛ هیچ پیامبر و جانشینش نیست مگر این‌که شهید می‌شود»، این افراد در حالی برای اثبات شهادت پیامبر(ص) توسط همسرانش از این جمله استفاده می‌کنند که در متن کامل این روایت علت شهادت پیامبر(ص) مسمومیت به دست زنی یهودی ذکر می‌شود.(همان)
4. عده‌ای با گزیده‌برداری از داستان «لُدود»(یعنی داستان دارو دادن به پیامبر)، آن را به مسموم کردن پیامبر(ص) ارتباط داده‌اند. اما این داستان بسیار موهن و خرافی را شیعه قبول ندارد و بسیاری از علمای شیعه دلیل جعل آن را توجیه نسبت هذیان به رسول خدا(ص) دانسته‌اند. در این داستان آمده که پیامبر(ص) هنگامی که داروی تلخی را به ایشان خوراندند، ناراحت شده و فرمودند: «بايد به مجازات اين عمل، در برابر چشمانم، به دهان تمام کسانی که در مجلس حضور دارند، به جز عباس، از آن دارو ريخته شود». سرانجام طبق سوگند و دستور اکید پيامبر(ص)، دارو به دهان يکايک حضار، به جز عباس، ريخته شد! استثنای عباس موجب شده تا بعضی از علما فضیلت‌تراشی برای عباس در نزد خلفای عباسی را از انگیزه‌های‌‌ احتمالی جعل این روایت بدانند.
ابن ابی الحدید از استادش نقیب نقل کرده است: من در مجلس استادم ابوجعفر نقيب، حديث «لدود» را مطرح کردم و نظر او را در اين مورد جويا شدم که آيا در اين حادثه، به دهان علی بن ابی‌طالب نيز از آن داروی تلخ و بدمزه ريختند؟ او در پاسخم گفت: معاذالله؛ اگر چنين چيزی حقيقت داشت، عايشه می‌گفت؛ زيرا او علاقه‌مند بود که در باره‌ علی بن ابی‌طالب نقطه ضعفی بيابد و آن را افشا و برملا کند. ابوجعفر سپس گفت: در آن روزها و ساعت‌های آخر پيامبر، مسلماً نه‌ تنها علی و فاطمه، بلکه حسن و حسين نيز در کنار بستر پيامبر حاضر بودند و آيا می‌توان احتمال داد که از آن دارو به دهان آنان نيز ريخته باشند؟! نه؛ به خدا سوگند چنين چيزی نبوده است».
ابن ابی الحديد می‌گويد: ابوجعفر گفتار خود را با اين جمله پايان داد: و داستان لدود از اصل دروغ و ساختگی است و آن را تنها يک نفر براى تقرب به بعضى از مقامات ساخته و پرداخته است.(شرح نهج‌البلاغة، ج‏۱۳، ص۳۲)
5. در برابر این ادعا که عایشه و حفصه با همدستی یکدیگر پیامبر(ص) را مسموم و شهید کردند، باید این پرسش را طرح کرد که: آیا امام علی(ع) از این واقعه خبر داشتند یا نه؟ ممکن نیست که شما بدانید و امام(ع) نداند. اگر ایشان آگاه بود، چرا بعد از خلافتشان، آن دو را مجازات نکردند؟! ترور پیامبر(ص) گناه بزرگی است که به سادگی از آن نمی‌توان گذشت.
اگر کسی بگوید در آن هنگام، شرایط جامعه برای مجازات آن دو فراهم نبود، می‌گوییم: پس از جنگ جمل و شکستِ عایشه، بهترین فرصت برای مجازات او بود و اگر امام علی(ع)، عایشه را مجازات می‌کرد، کمتر کسی به آن حضرت خرده می‌گرفت، ولی ایشان عایشه را بخشیدند و علت آن را پاسداشتِ حرمتِ همسری وی با پیامبر(ص) دانستند: «...وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا‌الْأُولَى وَالْحِسَابُ عَلَى‌اللَّهِ تَعَالَى؛ حرمت اوليه او باقى است، و حسابش با خداوند است.»

تحلیلی بر رشد پنهان نگرش ضد وحدت

محسن حسام‌مظاهری، پژوهشگر علوم اجتماعی و مدیر انتشارات مطالعات اجتماعی شیعه(آرما)، در کانال شخصی خود مطلبی با عنوان «تقیه مذهبی در تشیع سیاسی» را منتشر کرد و نوشت:

نگاه انتقادی به اطلاق «شهادت» برای رحلت پیامبر(ص)

«1- در چند سال اخیر در محافل مذهبی کاربرد تعبیر «شهادت» برای سالروز رحلت پیامبر رواج یافته‌ و در تبلیغات مجالس و هیئت‌های عزاداری 28 صفر از این تعبیر استفاده می‌شود. امری که نشان‌دهنده برجسته‌سازی سویه‌های هویتی در تشیع ایرانی است. زیرا به باور مروجان این تعبیر، مرگ پیامبر نه به مرگ طبیعی و نه توسط زن یهودی بلکه با توطئه دو همسر خود (حفصه و عایشه) بوده است.

2-اما نکته قابل تأمل، روند رو به رشد کاربرد این تعبیر در محافل و هیئت‌های مذهبی سیاسی (انقلابی) است. تعبیری که آشکارا سویه هویتی و فرقه‌ای داشته و استعمال آن منطقا مغایر با سیاست‌های مذهبی جمهوری اسلامی نظیر وحدت و تقریب مذاهب است. با این اوصاف کاربرد این تعبیر توسط هیئت‌های حامی نظام چه توجیهی می‌تواند داشته باشد؟

3- به نظر می‌رسد مسئله فراتر از این مصداق جزئی است. در سال‌های اخیر، بین ذائقه یا مصرف سیاسی و ذائقه یا مصرف مذهبی (مناسکی) جوانان هیئتی حزب‌اللهی فاصله‌ محسوسی پدید آمده است: آنها عملاً در سیاست مقلد آیت‌الله خامنه‌ای و در دینداری (یا لااقل در مناسک) مقلد آیت‌الله وحید خراسانی‌ اند؛ ذائقه سیاسی‌شان با نظرات اولی مطابق است و ذائقه مناسکی‌شان با مواضع دومی. نمونه‌های بسیاری می‌توان برای این امر برشمرد. از موارد کلی‌تر مثل بی‌اعتنایی به وحدت اسلامی و الزامات آن گرفته تا مثال‌های جزئی مثل تخطی از توصیه رهبری به پرهیز از لخت‌شدن در سینه‌زنی.

4-به این موضوع می‌توان از منظری کلان‌تر هم نگریست. فرهنگ مذهبی مانند دیگر شاخه‌های فرهنگ عمومی در جامعه ما به دو صورت رسمی و غیررسمی تقسیم می‌شود. فرهنگ مذهبی رسمی، همانی است که در رسانه‌های عمومی و تریبون‌ها و سازمان‌های مذهبی و از زبان مقامات و مسئولان و روحانیت نزدیک به حاکمیت می‌شنویم. آنچه که در ظاهر و روی صحنه نمایش داده می‌شود: تشیع مطلوب حاکمیت. اما به موازات این فرهنگ رسمی، در محافل و مجامع مذهبی یک فرهنگ مذهبی غیررسمی حیات دارد که در بسیاری موارد با بدیل رسمی اش متفاوت است.

این تفکیک، همانطور که گفتم، حتی مذهبی‌های حامی نظام را هم دربر می‌گیرد. با صورت جدیدی از مفهوم «تقیه» مواجهیم که مخصوص حاملان تشیع سیاسی و از محصولات حکومت دینی است؛ تقیه‌ای این بار نه برای حفظ مذهب و جامعه شیعه بلکه برای حفظ قدرت و نظام سیاسی کاربرد دارد؛ تقیه‌ای که فاصله‌ی بود و نمود مذهبی را توضیح می‌دهد. فاصله‌ی روی صحنه گفتار مذهبی و پشت صحنه رفتار مذهبی را. بنابراین برای شناخت واقعیت گرایش دینی این افراد، به‌جای سخنرانی‌های عمومی در مجامع رسمی باید به روضه‌ها و مولودی‌های خانگی و خصوصی‌شان سرک کشید: اتفاقات واقعی در پشت صحنه نمایش سیاسی رخ می‌دهند.»

تحلیلی کارکردگرایانه از جایگزینی «شهادت» به جای رحلت

حجت‌الاسلام مهراب صادق‌نیا، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، نیز در مطلبی با عنوان «مرزهای تشیع قم و تهران» در کانال خود نوشت:

نگاه انتقادی به اطلاق «شهادت» برای رحلت پیامبر(ص)

«چند سالی است که بخشی از هیئت‌های مذهبی و نیز سخنرانان تلاش می‌کنند تا در اشاره به سالروز رحلت پیامبر اکرم(ص) از واژه شهادت استفاده کنند. امسال دامنه‌ این کار بیش‌و‌کم، به صدا و سیما هم کشیده شده بود. «شهادت»، بر خلافِ رحلت، رنگ و بوی تمایز به هویت شیعی می‌دهد. هویتی که از دیرباز بر مفاهیم متمایزکننده تکیه داشته است.

همه می‌دانیم که هیچ نتیجه‌ اخلاقی‌ای بر این جایگزینی بار نمی‌شود؛ یعنی با تغییر رحلت به شهادت در سبک زندگی و هویت اخلاقی شیعیان تغییری رخ نمی‌دهد؛ تنها شکاف میان شیعه و سنی بیش‌تر شده و هویت شیعه متمایزتر خواهد شد. این تغییر را بخشی از تشیعِ به اصطلاح، برائتی دنبال می‌کنند. شیعیانی که در مجالس مختلف، دوست دارند تا تفاوت خود را با دیگر گروه‌های مسلمان برجسته کنند و لعن به مخالفان را از ارکان ایمان خود می‌دانند. گفتمان برائتی از ادبیات انقلاب اسلامی به دور است. رهبران انقلاب از این گفتمان فاصله داشته و آن را زمینه‌ بروز اختلاف میان مسلمانان می‌دانسته‌اند. با این حال، ادبیات لعن و برائت، این سال‌ها توانسته است از حمایت برخی از مراجع و نیز حوزوی‌ها برخوردار باشد و بخش عمده‌ای از هیئت‌های مذهبی را با خود همراه کند.

این سال‌ها مرز میانِ هویت فرهنگی(مذهبی) شیعه که به صورت تاریخی از قم و بیوت مراجع مدیریت می‌شده است، با هویت سیاسی تشیِع که پشتوانه‌ گفتمان انقلاب بوده و از تهران مدیریت می‌شود، پررنگ شده است. آن‌قدر پررنگ که برای برخی‌ها حضور هم‌زمان در هر دو را سخت می‌دانند و گاه می‌گویند از نظر هویت فرهنگی، قمی هستند و از نظرِ هویت سیاسی تهرانی؛ و البته این ماجرا به این‌جا پایان نمی‌گیرد.»

انتهای پیام
captcha