به گزارش ایكنا از فارس، محمدرضا خالصی، معاون فرهنگی جهادانشگاهی فارس و استاد دانشگاه و پژوهشگر معاصر امروز، 18 خردادماه در نشست تخصصی مرکز شیرازشناسی، به بررسی اندیشه و افکار علامه قطبالدین شیرازی و رویکرد آن عالم، به اخلاق سیاسی و سیاست اخلاقی پرداخت و گفت: سیاست و اخلاق به معنای مطلق، پدیدهها، مفاهیم و واژگانی دور زاد، دیر پای، فراگیر و در عین حال سهل و مُمتَنِع هستند.
وی افزود: در عین حال، این پدیدهها همواره در كشاكش چالش شناخت مفهومی قرار دارند. هر چند این چالش نشاندهنده غِنای وجودی و معنایی این دو پدیده و اثربخشی آنها در زندگی فردی و اجتماعی انسانهاست؛ چرا كه هم اخلاق و هم سیاست، وجه تمایز آدمی نسبت به سایر موجودات بوده و از برترین شاخصههای انسانیت بهشمار میرود.
این پژوهشگر با بیان اینکه تعریف این دو پدیده عَرض عریضی است كه چندان نمیتواند ما را به یك مفهوم یقینی برساند، گفت: سیاست Public علم یا فن اداره كشور است و موضوع آن نیز علیالقاعده مطالعه و تحقیق در ماهیتِ حكومت و انواع آن و پدیدارها و تأسیسات سیاسی است. در تعریف اصطلاحی سیاست، اتفاق نظر وجود ندارد، از سیاست به معنای «هنر استفاده از امكانات»، «حكومت كردن برای انسانها»، «مبارزه برای قدرت»، «توزیع آمرانه ارزشها» و امثال اینها یاد شده است.
خالصی با اشاره به اینکه در تعریف سیاست، عموماً برای مفهوم عمل اخذ تصمیم و اجرای آن برای كل جامعه دانسته شده است كه در آن عمل، عامل و موضوعِ عمل وجود دارد، گفت: به عبارت دیگر و به تعبیر جدیدتر سیاست عبارت از شركت مردم، به طورِ مستقیم یا غیرمستقیم، در كارهای دولت state، مُعین كردن ِ اَشكال، مقاصد و محتوای فعّالیت آن است.
این نویسنده یادآور شد: مشهور است كه علم سیاست در یونان با افلاطون و كتاب جمهوریت Republic و قوانین Laws او و ارسطو و كتاب سیاستش Politics آغاز شده است. هر چند پیش از یونانیان، ایرانیها در زمینه سیاستورزی گامهای بسیار مهمی برداشته بودند؛ چنانچه ابوحیان ِتوحیدی در كتاب «الامتاع و المؤانسه» میگوید «مَنْ دَفَعَ الفُرْسَ فی سیاستها و تدابیراتها و ترتیب الخاصّهِ و العامّه بحقِّ مالَها و ماعلیها، فَقَد عانَدَ؛ هركس مزیت پارسیان را در سیاست و تدبیر و تنظیم خواص و عوام ـ در آنچه به سود و زیان آنها است ـ رد كند عِناد ورزیده است».
این استاد دانشگاه ادامه داد: معادل واژه Politics لاتین در جهان اسلام، سیاست است؛ این لغت غیر قرآنی است اما در احادیث و آثار منظوم و منثور عربی به وفور دیده میشود و از ریشه لغوی «ساس، یسوس» اخذ شده و در لغت به معنی «رام كردن و تربیت ستوران و چهارپایان» است، چنانكه شافعی در این مورد میگوید: سیاسهُ الناسِ اَشَدُّ مِن سیاسهِ الدّوابِ و همچنین پاس داشتنِ مُلك، حكم راندن بر رعیت، حكومت و امر و نهی آمده است. امام علی(ع) در غُرَرُ الحِكَم در این مورد میفرماید: مِلاك السیاسه العدل. ملاك سیاست دادگستری است و یا ابوالعلاء مَعَرّی در لزومیات میگوید یسوسونَ الاُمُورَ بغیرِ عقل / فَینْفَذُ اَمرُهُمْ و یقال ساسَه؛ كارها را بدون خردمندی راه میبرند و فرمانشان نافذ میگردد و ایشان را سیاستمدار میگویند.
وی با اشاره به اینکه ارسطو سیاست را علم دولت ـ شهر city- state مینامد و میگوید سیاست هر آن چیزی است كه در شهر میگذرد و دنبالِ سعادت آدمی است؛ گفت: ابونصر فارابی نیز از علم مدنی یاد میكند كه هدفش بحث در افعال و رفتار .... و مَلَكات و اخلاق است و این كه رواج این افعال در میان مردم توسط حكومتی امكانپذیر است كه تنها با نیروی خدمت و فضیلت به چنین كاری دست مییازد. به نظر فارابی این خدمت، عبارت است از پادشاهی و فرمانروایی یا هر نام دیگری كه مردم برایش انتخاب میكنند و حاصل این خدمت را سیاست گویند.
خالصی گفت: یكی از مباحث مرسوم و نسبتاً قدیمی فلسفه سیاسی بحث در ماهیت و حقانیت الزام سیاسی Political Obligation و معنی حاكمیت Authority است . به عبارت سادهتر موضوع علم سیاست اساساً دو چیز بوده؛ الف: چرا مردم پذیرفتهاند تحت حمایت و قَیمومَت یك حكومت قرار بگیرند؟ ب: تصویبِ اخلاقی حاكمیت حاكمان چیست؟
وی اضافه کرد: اخلاق جمع خُلق یا خُلُق به معنای مجموعهای از سرشت و سجیههای باطنی است كه تنها با دیدۀ بصیرت و چشم دل قابل دركند و در مقابل خَلق كه به شكل و صورت محسوس و قابل درك با چشم ظاهر است، گفته میشود.
این پژوهشگر با بیان اینکه خُلق در معنای مصطلح، هر نوع صفت مثبت یا منفی پایدار در انسان است كه موجب صدور افعال بدون اندیشه و تأمل میشود، گفت: ابن مسكویه در تعریف اخلاق میگوید خُلق و خوی، حالتی است كه نفس را به انجامِ افعال، فرا میخواند، بدون آنكه بر اندیشه، متكی باشد و این حالت یا طبیعی است یا از طریق عادت دادن و یاد گرفتن به دست میآید.
خالصی با یادآوری اینکه اخلاق را علیالاصول به معنای دانشِ بد و نیكِ خویها و علمِ معاشرت با خلق میدانند، گفت: اخلاق، قواعدی را تنظیم میكند كه باید بر رفتار انسان در زندگی اجتماعی تأثیر گذارد، درست و نادرستِ رفتارِ انسان را بررسی کرده و كمال مطلوبهایی را توضیح دهد كه انسان باید در راه آنها بكوشد.
وی با بیان اینکه سیاست را در هر گسترهای در نظر بگیریم، نمیتواند فارغ از دایره مباحث اخلاقی تنظیم و اِعمال شود؛ توضیح داد: نكته این جا است، همانگونه كه سیاست برای بقا نمیتواند فارغ از ملاحظات اخلاقی باشد، جامعه نیز برای بقای خود، نیازمندِ اخلاق است؛ از این رو سئوال از لزوم پیوندِ اخلاق و سیاست، به نوعی پرسش از لزوم همبستگی جامعه و سیاست(قدرت و دولت) و اساساً پایداری شبكه روابط گروهی در سطوحِ مدنی و سیاسی آن است.
خالصی ادامه داد: البته ناگفته نماند كه تلاشها برای توجیه بایدها و نبایدهای زندگی فردی و اجتماعی تا پیش از دوره جدید به جهت فقدانِ تأسیس دولت در معنای آن، ضرورتِ اخلاق و احكام اخلاقی را به صورت همبسته با سیاست و جامعه و برای بهبود و اعتلای آن در نظر میگرفت؛ به هر شكل، سیاست و اخلاق پیوسته با یكدیگر ارتباط تنگاتنگ داشتهاند؛ از این رو مطالعة تحولاتِ سیاسی بیانگر تغییرات فلسفههای اخلاق نیز هست.
این پژوهشگر گفت: مسئله نسبت اخلاق با سیاست، بی شك به دوره خاصی و یا تمدن معینی منحصر نبوده و در همه تمدنها كسانی به این مهم پرداخته و كوشیدهاند درباره امكان سازگاری و یا عدم سازگاری آن دو، موضعی را اتخاذ كنند. این موضوع از مسائل اساسی فلسفه سیاسی Political Philosofy است كه مرزی نمیشناسد و در همه تمدنها مطرح شده است و مراد از این رابطه، نیز به حوزههای ابزار و روش و طریق پیگیری و اِعمال سیاستها و اهدافِ حوزه عمومی باز میگردد.
خالصی با اشاره به اینکه اندیشمندان نسبت اخلاق با سیاست را به چهار حالت؛ تباین، تساوی، عام و خاص مطلق و خاص من وجه، تقسیم کرده و در باره این نسبتها به مناظره و مباحثه و مناقشه پرداختهاند، پیرامون این مباحث توضیحات مبسوطی ارائه کرد.
این پژوهشگر و استاد دانشگاه همچنین به نظریههای مختلف در بحث اخلاق و سیاست اشاره کرد و این نظریهها را شامل نظریه جدایی اخلاق از سیاست، نظریه تبعیت اخلاق از سیاست، نظریه اخلاق دو سطحی و نظریه یگانگی اخلاق و سیاست، دانست و پیرامون هر یک شرحی مبسوط داد.
خالصی در بخشی از سخنرانی خود گفت: علامه قطبالدین شیرازی از دانشمندان طراز اول جهان اسلام محسوب شده و از نوادر همه ادوار تاریخی ایران است علامه ذوفنونی است كه در عرصه علم و اندیشه اسلامی مبتكر است و مُبدِع. حكیم و اندیشمند و عامل به علم خویش و بر جهان علمی بعد از خود بسیار تأثیر نهاده ؛ علاوه بر اینها وی در حكمتِ عملی صاحبِ اثراست و از موافقانِ جدی یگانگی اخلاق و سیاست.
وی اضافه کرد: قرائت خاص هر اندیشمند سیاسی از انسان، نقش مهمی در هندسه فكری او دارد. توضیحِ اولیه بسیاری از مسائل ثانویه در اندیشههای سیاسی را باید در برداشت خاص آن متفكر از طبعِ بشر جستوجو كرد. در قرائت او انسان تافته جدا بافته آفرینش است و دارای دو جهتِ الهی و شیطانی است. وی انسان را مَدَنی بالطَّبع میداند.
این پژوهشگر با بیان اینکه اندیشمندان علت این معوُنَت را نیاز بشر میدانند، گفت: علامه شیرازی مینویسد «او [انسان] با گفتار، توانا میگردد تا همكاری با دیگران را حاصل نماید. با آگاهی از یكدیگر به دوری جُستن از كسانی كه بر او مضرّند دست یابد و بدین صورت زمینه استمرار حیات فراهم آید».
وی ادامه داد: علامه شیرازی بر این عقیده است که «آنچه به بعضی اشخاص مختصّ شده باشد، مُنازَعَت و مَخاصَمَت در آن خواهد بود؛ زیرا كه چون این مطلوب از دیگری حاصل خواهد شد و هر چه مطلوب یك شخص بود، از ضروریات در بقای شخص و نوع مطلوب باقی اشخاص باشد، پس هر یك به نوعی خواهان آن مطلوب باشند كه در دست دیگری است بر وجهی كه آن را از او بستاند، و از آنچه در دست اوست به آن دیگر ندهد و این معنی موجب آن بود كه اگر وازِعی و مانعی حسّی یا شرعی یا عقلی نباشد آن چیز به تِعدّی از آن كس بستاند».
خالصی گفت: در این شرایط است كه سیاست، لزوم مییابد، زیرا اگر سیاست نباشد اگر چه مردم به هم نوعِ خود گرایش دارند، اما در عین حال گرایش تجاوز به حقوق دیگران را نیز مستعدند. سیاست این رفتار را تنظیم و تعدیل میكند تا هر كس در جای خود قرار گیرد و فضا برای رشد و تعالی انسان فراهم شود.
این استاد دانشگاه با تصریح اینکه علامه قطبالدین شیرازی، سیاست را با مقوله اخلاقی زیستِ عادلانه تلفیق میكند و تكامل و تعالی انسان را در گرو آن میداند، گفت: قطبالدین برای تبیین اقسامِ اجتماعات و شرح احوالِ مُدُن، مباحث خود را از مبانی فلسفی آغاز میكند؛ او در این مورد میگوید «مدینه، گاه ضروری باشد گاه فاضله» اما سقراط و افلاطون و ارسطوطالیس چنان میگویند كه «انسان را دو حیوه است، قوام یكی از ایشان به اغذیه است، و سایر اشیائی كه خارج است، و ما در قوام خویش امروز محتاجیم به آن، و این حیوه اول است و حیوه دیگر آن است كه قوام آن به ذات خود است، بی آنكه او را حاجتی باشد در قوام ذات او به اشیائی كه خارج است از او، بلكه او مكتفی است به نفس خویش در آن كه محفوظ بماند؛ و این حیوه آخرت است».
خالصی با بیان اینکه سیاست در عقیده علامه شیرازی، «استصلاح خلق و ارشادِ ایشان به راهی است كه در دنیا و آخرت مُنجی باشد»، گفت: از همین روست كه سیاست را اَشرف صِناعات میشمارند، چرا كه صاحب این صِناعت استخدام سایر صُنّاع كند.
وی ادامه داد: نخستین سخن او(علامه شیرازی) در امر سیاستِ اخلاقی این است كه علیالقاعده باید سیاست به سمتوسویی حركت كند كه مُنجی دنیا و آخرت باشد. لازمه چنین سیاستی بی شك از سویی سیاستهای خُرد و كلان و خطِ مشیها و راهبردهایی است كه در آن اصلاح رفتار، افكار و عقاید مردم اتخاذ شود و از سوی دیگر نهادهای مناسب اجرایی برای به فعلیت رساندن و نهادینه كردن آنها در جامعه سیاسی مدنظر قرار گیرد.
این پژوهشگر با یادآوری اینكه علامه قطبالدین شیرازی عقیده دارد كه سیاست دارای سه منشأ است نخست غریزه، دوم عقل و سه دیگر شرع، اضافه کرد: از دیدگاه قطبالدین دین و دنیا رابطه تكمیلی با یكدیگر دارند. بدین معنا كه به باور وی، مقاصد مردم به دین و دنیا منحصر میشود و دین، وقتی نظام میگیرد و در تمام ابعادش قابل اجرا است كه دنیا و نظام دنیوی مردم و جامعه سامان یابد و بستری باشد برای اجرای دین. دنیا سامان نمیپذیرد، مگر با اَعمال، و یكی از اَعمال، سیاست است كه از باب تألف و تعاون در باب تأمیم معاش یكدیگر، به دنیا سامان میدهد.
خالصی گفت: در اندیشه علامه، سعادت، از طریق نظامی به دست میآید كه با قوانین كلی سعادتآور و احكام و قواعد جزیی شرعی حاصل میشود. قوانین كلی كه در آن، اصول كلی مصالح و مفاسد زندگی ِ جمعی لحاظ شده است و توسط انسان كامل تنظیم و تدوین گردیده و احكام و قواعدِ جزیی كه از طریق شارع اخذ میشود.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه در زمان پیامبر (ص)، اوست كه، هم حكیم الهی است و به ملاحظه چنین شأنی واضع كلی سعادت آور بر محور حكمت و عدالت و هم پیامآور احكام الهی و احكام جزیی شرع است، گفت: علامه نیز سیاستی كه از نبی(ص) در جامعه حاكم گشته را سیاست فاضله مینامد كه در باور او، برترین مرتبه سیاست است كه از آن به سیاست انبیا تعبیر میكند. این سیاست بر عام و خاص افراد و بر مصالح آنها در ظاهر و باطن نفوذ دارد.
خالصی اظهار كرد: علامه شیرازی برای بیان فلسفه سیاسی خود به تقلید از افلاطون و فارابی از فرضیه اندامواری اجتماع Organic theory of society استفاده میكند قطبالدین از همین طرحِ اندامواره استفاده میكند، و میگوید«...پادشاه به نسبتِ با جسدِ عالَم چون دل است با جسدِ انسان. زیرا همچنان كه هرگاه دل به صلاح باشد، جسد به صلاح باشد، والا.. اگر او را فسادی طاری شود آن فساد به جمله جسد سرایت كند». چنان كه مصطفی(ص) فرمود«إنَّ فی الجسدِ لمُضْغَهٌ إذا صَلُحَتْ صَلُحَ الجسدُ و إذا فَسَدَتْ فَسَدَ الجسدُ الا وهی القلبُ...» پادشاه نیز چنان كه حكما گفتهاند هر گاه به عدل و انصاف و اصلاح خود و رعیت مشغول باشد، به بركت آن اَمن و خِصْب و رَخْصِ اَسعار و بركت در اَثمار در حیوان و در نسل خاصی آید و اگر ... به خلاف این مشغول باشد، احوالِ ولایت بر خلاف آن باشد كه گفتیم.
این استاددانشگاه در ادامه، به تفصیل پیرامون مدینه فاضله از دیدگاه علامه قطبالدین شیرازی پرداخت و تاکید کرد که فلاسفه و اندیشمندان جهان از افلاطون، توماس مور، فرانسیس بیکن، كامپلانا، جیمز هرینگتون، اتین كابه، ولتر، تا فارابی، خواجه نصیرالدین طوسی، شهابالدین سهروردی، ابن خلدون، قطبالدین شیرازی و... همگی كوشیدهاند به توصیف آرمان شهرِ ایده آل و مطلوبشان را مطرح کنند.
وی در عین حال گفت: علامه شیرازی میگوید مدینه گاه ضروری باشد و گاه فاضله. اما مدینه ضروری آن باشد، كه اجزای آن به تعاون باشند بر بلوغ ضروری، در آنچه به آن باشد قوام ایشان، و زندگانی او و حفظِ حیات او فقط. و اما مدینة فاضله آن است كه اهل آن متَعاوَن باشند بر بلوغ افضل اشیایی كه به آن وجود انسان باشد، و قوام زندگانی او، و حفظ حیاتِ او. پس قومی دیدند كه افضل آن به یسار است و قومی گفتند كه آن تمتُّعِ به لذات است و قومی گفتند جمع میان ایشان افضل است.
خالصی همچنین گفت: علامه شیرازی اعتقاد دارد که مدینه فاضله پیش ایشان آن است كه اهل آن متعاون باشند بر بلوغ كمال اخیر، كه سعادتِ قُصوا است و از آن جهت لازم است كه اهل آن خاصه در فضایل باشند دون سایر المُدُن. چه مدینه كه قصد آن تعاون باشد بر بلوغ به یسار، یا بر تمتُّع به لذّات، محتاج نشوند در بلوغ غایت ایشان به جمع فضایل، بَل یاشد كه محتاج نشوند و نه نیز به فضیلتی واحده؛ چه ائتلاف و عدلی كه به یسار باشد میان ایشان مُستَعمِل باشد آن، آن در حقیقت فضیلت نیست، بلكه آن چیزی است كه به عدل ماند، و نه عدل است؛ و همچنان سایر آنچه استعمال میكنند در میان ایشان از آنها كه مُجانِس فضایلاند.
این پژوهشگر بیان کرد: علامه قطبالدین شیرازی بر این باور است که مدینه فاضله را اجتماع گروهی است كه همّت ایشان صرف فراهم آوردن خیرات و ازاله شُرور است. مردم این اجتماع به نظر او در دو چیز اشتراك و وفاق دارند؛ اول در آرا و نظرات، دوم در افعال و كردار.
خالصی گفت: مدینه فاضله مورد نظر علامه شیرازی در دو چیز وحدت نظر وجود دارد، اول مبدأ و معاد و قوانین ناشی از آن، دوم وحدت نظر در مورد پای بندی و عمل به قواعد حكمت و عقل و عدالت.
وی ادامه داد: به عقیده علامه نظام سیاسی مدینه فاضله آن است كه افراد برای رسیدن به كمال خیر و خیرات و سعادت قُصوی یكدیگر را یاری رسانند و سیاستها و نهادها و هنجارها و رفتارها، جملگی هموارساز آن باشند. چنین نظام و جامعهای با چنین معیاری خود را از دیگران جدا میكند. در این نظام، طریق وصول به سعادت، اعتدالی است كه در مجموعه اركان و سیاستهای خُرد و كلان و اجزای نظام، صورت میگیرد و آن را از افراط و تفریط در نگرشها و گرایشها باز میدارد تا تدبیر سیاسی را با تعقل و تدبّر و حكمت سیاسی عجین كند و باز بدارد از بی تدبیری تا نظام مورد هجوم دیگران واقع نشود بلكه سیاستی حكیمانه در همه اجزا و اركان نظام، جاری سازد تا جامعه را به سوی زندگی متعَقلانه و مُدَّبرانه سوق دهد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه علامه قطبالدین اركان مدینه فاضله خود را در پنج صنف و گروه بر میشمارد، پیرامون هر یک از این صنوف سخن گفت و افزود: در خصوص نظریه عدالت كه از اهدافِ مهمِ تشكیل مدینه فاضله محسوب میشود و از مهمترین محورهای تلفیق اخلاق و سیاست در اندیشه ایشان به حساب میآید باید گفت كه اندیشهها و افكار علامه قطبالدین برای نیل به این مهم جهت اخلاقی كردن جامعه سیاسی بسیار قابل تأمل و دقت است. میتوان گفت كه عدالتِ اجتماعی جایگاهی كلیدی در سپهر اندیشه سیاسی هر دو دارد.
خالصی با تصریح اینکه علامه شیرازی به ایده عدالت توزیعی، معتقداست و برقراری آن را وظیفة دولت مشروع میداند و به هنگام شرحِ محتوای عدالت، تأمین نیازهای اساسی تمامی شهروندان را اصلِ مهم عدالت اجتماعی بر میشمرد، گفت: نوآوری علامه در ترسیم وضعیت طبیعی جامعه از راه توسل به تجربه ذهنی با ابتكار دیگری همراه شد كه در فلسفه سیاسی غرب تا زمانِ دیوید هیوم و جان رالز، شناخته شده نبوده و عبارت است از طرح ایدهای كه هیوم آن را زمینههای عدالت نامید.
وی اضافه کرد: ایده زمینههای عدالت این طور مطرح میشود كه فضیلتِ عدالت در جایی قابل طرح است كه شرایطِ معین در جامعه یافت شود و این طور نیست كه در هر شرایطی، نیاز به اصول عدالت اجتماعی باشد.
خالصی گفت: بحثِ قطبالدین این است كه چون از یك سو انسانها برای كسبِ زندگی خوب، نیاز به زندگی با همنوعانِ خویش در درونِ جامعه دارند و از سوی دیگر به خاطر خودخواهی و حرص طبیعی، وضعیتِ طبیعی جامعه، تنازع و افساد است، نه همكاری و اصلاح، سعادت و خیر جامعه در برقراری نظمی عادلانه میباشد كه به موجب آن، هر كس آنچه را كه استحقاق دارد دریافت کند. جامعه انسانی، هنگامی به صلاح و سعادت میرسد كه از اصولِ عدالت تبعیت نماید.
این استاد دانشگاه یادآور شد: بدین ترتیب علامه عدالت را نیازی ضروری برای ساماندهی زندگی اجتماعی انسانها میداند. زمینه عدالت از دیدگاه این او عبارت است از اجتماعی بودن طبیعی انسان، خود خواهی و حرص طبیعی انسان و بروز منطقی تنازع انسانها در جامعه بدون حكومت.
خالصی گفت: نكته دیگری كه این اندیشمند سالها پیش از جان رالز اعلام میكند این است كه عدالت ضروریترین فضیلت دست یافتنی برای سازماندهی زندگی اجتماعی است، قطبالدین به دو اصل مهم درباره عدالت توزیعی شامل؛ «برآورده نمودن نیازهای اساسی همگان و رعایت لیاقتهای مختلف» اشاره دارد و بر این اساس، اصول عدالتِ توزیعی نزدِ علامه شیرازی عبارت است از «اصل تأمین نیازهای اساس همگان به خیرات مشترك به طورِ برابر و اصل رعایت لیاقتهای متفاوت افراد در توزیع خیراتِ مشترك».
انتهای پیام