براى علىبن الحسين(ع) فرصتى نظير فرصت امام اباعبداللَّه(ع) پدر بزرگوارش پيدا نشد، همچنان كه فرصتى نظير فرصتى كه براى امام صادق(ع) پديد آمد پيدا نشد، اما براى كسى كه مى خواهد خدمتگزار اسلام باشد همه مواقع فرصت است ولى شكل فرصتها فرق مىكند.
ببينيد امام زينالعابدين(ع) به صورت دعا چه افتخارى براى دنياى شيعه درست كرده است و در عين حال در همان لباس دعا امام كار خودش را مىكرد.
بعضى خيال كرده اند امام زينالعابدين(ع) چون در مدتى كه حضرت بعد از پدر بزرگوارشان حيات داشتند قيام به سيف نكردند، پس گذاشتند قضايا فراموش شود. ابداً [چنين نيست]، از هر بهانهاى استفاده مىكرد كه اثر قيام پدر بزرگوارش را زنده نگه دارد. آن گريه ها كه گريه مى كرد و يادآورى مىنمود براى چه بود؟
آيا تنها يك حالتى بود مثل حالت آدمى كه فقط دلش مىسوزد و بىهدف گريه مىكند يا مىخواست اين حادثه را زنده نگه دارد و مردم يادشان نرود كه چرا امام حسين(ع) قيام كرد و چه كسانى او را كشتند؟ اين بود كه گاهى امام گريه مىكرد، گريههاى زياد.
روزى يكى از خدمتگزارانش عرض كرد: آقا! آيا وقت آن نرسيده است كه شما از گريه بازايستيد؟ (فهميد كه امام براى عزيزانش مىگريد.) فرمود: چه مىگويى؟! يعقوب يك يوسف بيشتر نداشت، قرآن عواطف او را اينطور تشريح مىكند: «وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ» من در جلوى چشم خودم هجده يوسف را ديدم كه يكى پس از ديگرى بر زمين افتادند.
انتهای پیام