آن روزی که در زیر سایبان آستانه امامزاده واجبالتعظیم سیدعلاءالدین حسین(ع) برادر شاهچراغ(ع) شیراز نوید تولد نوزادی به خانوادهاش داده شد، او را رسول نامیدند. عبدالرسول گویا آمده بود که پیامرسان انقلابی باشد که اقصینقاط عالم را به مانند انفجار نور در نور دید و با رشد و نمو انقلاب اسلامی رشد کرد و در اوج نوجوانی و جوانی در یکی از محلههای جنوب شیراز که محله آستانه نام دارد و در نزدیکی با مسجد جامع عتیق، تحت اشراف شهید آیتالله دستغیب قرار گرفت.
آتش و حرارت خدمت از ابتدای پیروزی انقلاب در وجودش زبانه میکشید و در درگیری با بقایای رژیم به ویژه خوانین منطقه کوار که خون مردم بیچاره را در شیشه کرده بودند، حماسهها آفرید. رسول تفکری عمیق و روحی بلند داشت و به نظر میرسید کالبدش توان این عظمت را ندارد. کمتر دیگر در خانه و کاشانه بود و تکامل شخصیتش در دهلاویه و دارخوین دوشادوش بزرگانی از جمله سردار رحیم صفوی و سردار عزیز جعفری نمایان شد.
رسول دیگر یک نظامی تمام عیار بود که با نیروهای چمران در جبههها در حرکت بود که به سرعت مسئولیتهای کلیدی از پایینترین ردههای عملیاتی از دسته و گروهان تا گردان و محور را میپیمود اما نبوغ فکری او بیشتر در رسته اطلاعات رشد و نمو جدی داشت؛ کمک در طراحیهای طریقالقدس و فتحالمبین در تیپ امام سجاد(ع) فارس از او انسانی قوی و آبدیده ساخت.
گویا خداوند او را برای آزمونهای سخت در سوریه و لبنان آبدیده میکرد. روزها و شبها کمتر دیده میشد که رسول به مرخصی برود و تمام زندگیش وقف دفاع مقدس بود. سازماندهی دهها گردان و به ویژه تیپ امام حسن(ع) که به فاصله بسیار کمی از تشکیل توسط سردار شهید اعتمادی را تحویل گرفت و در عملیاتهای کربلای 4 و 5 نقش جدی ایفا کرد. یگانی چابک و عملیاتی با کمترین امکانات در چندین عملیات غرب از جمله نصر 4 و آزادی مناطق غرب و ارتفاعات آسوس از دلاوری این مرد بزرگ خاطرهها در سینه دارد.
نظامی پختهای که حالا دیگر پس از جنگ آرام و قرار نداشت. در دوران بعد از دفاع مقدس، در کسوت آموزش سپاه و معاونت اطلاعات نیروی زمینی نقشآفرینی کرد و یگان ویژه صابرین نیروهای مخصوص سپاه را سازماندهی کرد، اما هیچکدام او را از هدف بزرگی که از ورودش به سپاه در فکر آن بود، ارضا نمیکرد.
همواره در طراحیهای دفاعی جهت حفظ کیان جمهوری اسلامی در فرماندهی قرارگاه مدینه و فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) نقش اول را داشت و هرچند در بازدید فرمانده معظم کل قوا با اخذ درجه سرتیپی تقدیر شد اما روح سرکش و عمق فکری او در انتظار فرصتی برای صدور انقلاب و آزادی قدس شریف پرواز میکرد.
ای کاش میتوانستیم ابتکارات و نوآوریهای او را در افغانستان و عراق و سوریه و لبنان بیان کرد. مردی چند بعدی نظامی فوقالعاده اطلاعاتی و عملیاتی و در عین حال فرهنگی که امور مدارس ویژه را طراحی میکرد و در عین حال بسیار لطیف و پاکدل که با شنیدن نام اهل بیت(ع) به ویژه امام حسن(ع) مظلوم همه وجودش را میلرزاند. عاشق رهبری بود و همیشه از خدا میخواست به آنچه خدا میخواهد او را مأمور بگرداند. شهادت، اسارت و جانبازی همه را میخواست اما ورد زبانش خداوند بود.
از دیرباز با دلاور دریای عشق شهید عبدالله رودکی نقشهها در سر داشتند و با آرزوی دیرینهاش با او به لبنان رفت. رفیق شفیق سردار دلها، شهید قاسم سلیمانی قهرمان و بیاغراق فرمانده عملیات آزادسازی نبل و الزهرا(س) بود و قطعاً راه و رسم و منش او را در امتداد مکتب سلیمانی باید به جرئت مکتب حاج رسول نامید.
سرانجام دلی که در کودکی به عشق مستضعفین محله به درد میآمد و در دفاع از محرومین در ایران و فراتر از مرزها در مأموریت به نجف و کربلا و احداث مدارس در تراز انقلاب اسلامی بود، جراحات زمان جنگ و شیمیایی و کرونا در هم آمیخت و در آخرین مأموریتش در نجف اشرف بیهوش شد و پس از گذراندن دوران سختی خودش را به قافله عشق رسانید.
سرتیپ دوم پاسدار مجتبی میناییفرد، فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ۱۹ فجر در دوران دفاع مقدس
انتهای پیام