روزی که آن «مرد» آمد / سلیمانی‌ها در راهند
کد خبر: 3944929
تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۹

روزی که آن «مرد» آمد / سلیمانی‌ها در راهند

در بهمن سال ۹۶، سردار دل‌ها، سپهبد شهید قاسم سلیمانی برای افتتاح المان سردار بی‌سر مدافع حرم، شهید عبدالله اسکندری به شیراز آمد. در این نوشتار به مناسبت فرا رسیدن نخستین سالگرد شهادت سردار سلیمانی بازخوانی خاطرات آن روز را به قلم سردبير ايكنا فارس می‌خوانیم.

تاریکی دنیا را فرا گرفته بود؛ هر روز و روزی چندین مرتبه اخباری درباره یکی از خبیث‌ترین گروه‌های انسانی که تاریخ بشری به خود دیده بود، به گوش می‌رسید و به‌صورت گسترده در رسانه‌های دنیا منتشر می‌شد. دیدن تصاویر و فیلم‌های جنایات وحشیانه گروه تاریکی‌ها که حتی لباس‌هایشان هم به رنگ دل‌هایشان سیاه و تاریک بود، قلب هر انسانی را به درد می‌آورد.

یکی از اهداف گروه تاریکی‌ها موسوم به داعش از پخش تصاویر و فیلم‌های جنایات هولناکشان ایجاد وحشت و رعب در دل مردم دنیا بود تا بتوانند خود را به‌عنوان یک ابرقدرت در دنیا مطرح کنند و از این طریق به اهداف شومشان دست یابند و به این هدف خودشان هم بسیار نزدیک شده بودند، اما این شیطان‌صفتان از یک نکته اساسی غافل بودند که زمین هیچ‌گاه از حضور صالحان خالی نمی‌شود و این وعده الهی است که می‌فرماید «...جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا؛...حق آمد و باطل نابود شد آرى باطل همواره نابودشدنى است» (آیه 81 سوره اسرا) و همچنین عاقبت زمین به صالحان ارث خواهد رسید لذا نابودی کفر و باطل در این دنیا قطعی است و خداوند هم هیچ‌گاه خلف وعده نمی‌کند.

این رسم الهی است که خداوند همیشه دستورات و وعده‌های خود را در دنیا به وسیله بندگان خاص و صالح خود اجرا می‌کند و چه بسیار شیرمردان و دلاورمردانی که در طول تاریخ بشری با یاری حق بر سپاه کفر و باطل یازیدند و ریشه آنان را در تاریخ خشکاندند؛ گرچه ابلیس هیچگاه کوتاه نمی‌آید و بیکار نمی‌نشیند و همواره یارانی را برای خود برمی‌گزیند.

اگرچه کاملاً مشخص و عیان بود که گروه تاریکی‌ها از سوی ابلیسان و شیطان صفتان دنیای امروز که در رأس آن‌ها آمریکای جنایتکار و صهیونیست‌های غاصب قرار داشتند، حمایت همه‌جانبه می‌شدند اما همه مردم دنیا منتظر یک منجی بودند تا آنان را از یوغ ترس و واهمه حملات داعش برهاند، چرا که داعش حتی به اربابان خود هم رحم نمی‌کرد و عملیات‌های تروریستی متعددی را نه تنها در کشورهای اسلامی بلکه در کشور اربابان خود برای ایجاد رعب و وحشت عمومی و خدشه‌دار کردن نام مقدس اسلام انجام می‌داد، تا اینکه خداوند باز هم وعده خود را عملی کرد و توسط بندگان خاص و ویژه خود گروه تاریکی‌ها را شکست داد.

آن زمان که همه حتی از شنیدن نام داعش وحشت تمام وجودشان را فرا می‌گرفت، شیرمردانی از جهان اسلام اعم از ایران همیشه سرافراز، پاکستان، افغانستان، عراق، سوریه و غیره به مقابله با داعش برخاستند و چه بسیار دلاورمردی‌ها و حماسه‌هایی که در این مسیر نیافریدند، گرچه شمار زیادی از آنان در این راه پرپر شدند و راه آسمان را طی کردند. در رأس نام تمام این شیرمردان، یک نام تمام دل‌های آزادگان جهان را مجذوب خود کرده بود و آن کسی جز سردار «قاسم سلیمانی»، فرمانده سپاه قدس ایران نبود.

رسانه‌های غربی که همگی در دستان امپراطوری رسانه‌ای استکبار و آمریکا و صهیونیست قرار دارند، همواره با وحشت از او یاد می‌کردند چرا که می‌دانستند حاج قاسم در مبارزه با کفر و باطل با هیچ احدی تعارف ندارد و ریشه تمام ظالمان را می‌خشکاند و در این راه از هیچ چیزی وحشت و ابایی ندارد. عکس ژنرال سلیمانی بر روی مجله‌های غرب به‌عنوان پرنفوذترین مرد نظامی خاورمیانه غرور خاصی به ایرانیان می‌بخشید و چقدر از شنیدن این اخبار همه ما خوشحال می‌شدیم، از اینکه یک شیرمرد از تبار ایران اسلامی این‌گونه موجب وحشت و هراس سپاه باطل و کفر و قلدران و زورگویان عالم شده است.

هرچه بیشتر پیش ‌می‌رفت نام «قاسم سلیمانی» همواره در عرصه‌های مختلف مبارزه با داعش و حمایت از مظلومان و مستضعفان جهان به گوش می‌رسید و او محبوب دل‌ها و به عبارت دیگر تبدیل به سردار دل‌ها شده بود. همه جا سخن از دلاورمردی او بود به خصوص در آن سخنرانی‌ که وعده پایان سه ماهه داعش را داد و دقیقاً وعده خود را عملی کرد. اکنون او تبدیل به یک ابرقهرمان برای آزادگان جهان شده بود و هر کسی آرزو داشت تا لحظه‌ای حتی برای چند ثانیه او را از نزدیک ببیند یا با او همکلام شود.

خوب به یاد دارم در زمستان سال 96 بود که پویشی از سوی مردم شیراز برای احداث المان سردار بی‌سر مدافع حرم، سردار شهید عبدالله اسکندری به راه افتاده بود و مردم درخواست کرده بودند علی‌رغم اینکه پیکر مطهر شهید اسکندری هیچ‌گاه به وطن بازنگشت، المانی برای ایشان در گلزار شهدا و در کنار مزار مطهر شهید عباس دوران احداث شود و این کار هم با همکاری مسئولان مربوطه که در رأس آن‌ها سپاه قرار داشت، انجام شد.

بنا بود که این المان احداث شود. آن زمان به واسطه همکاری و همیاری که با کنگره سرداران و 15 هزار شهید استان فارس داشتم، پیگیری‌های متعددی را برای اطلاع‌رسانی کار انجام می‌دادم. اما یک مشکل وجود داشت و آن اینکه هیچکس اطلاعات دقیق نمی‌داد، گرچه شنیده بودم که این المان قرار است با حضور سردار دل‌ها، شهید حاج قاسم سلیمانی افتتاح شود. چندین مرتبه خبر قطعی آن را بر روی خروجی سایت کنگره شهدا و همچنین ایکنا قرار دادم و در نهایت با درخواست رئیس وقت کنگره سرداران آن را از خروجی برداشتم یا تغییراتی دادم که خبر حضور سردار در شیراز منتشر نشود. خودم هم شک داشتم که واقعاً سردار به شیراز می‌آید یا نه.

شب قبل از افتتاح المان گروهی از کمپین مردمی سردار شهید عبدالله اسکندری به همراه مسئول کنگره شهدا و همچنین عکاس ایکنا تا صبح در گلزار شهدا و کنار المان ماندند تا مطمئن شوند همه کارها سامان یافته است. اواخر شب بود که پیامی از مسئول کنگره شهدا دریافت کردم مبنی بر اینکه فردا صبح و فلان ساعت در گلزار شهدا حضور داشته باشم اما هیچ توضیح دیگری برای من ننوشته بود که چرا باید حضور یابم.

ساعت 7:30 صبح با ذوق و شوق فراوان به گلزار شهدا رفتم و از همان لحظه و با دیدن حلقه‌های حفاظتی متوجه شدم که بناست شخصیت مهمی در اینجا حضور یابد و آن کسی جز سردار دل‌ها نبود و این مسئله باعث شد تا بیشتر خوشحال شوم. گرچه مسئول کنگره شهدا هم به من خبر داد که به احترام تمام خدماتی که در این مدت برای کنگره شهدا انجام داده‌ام، از من برای این حضور دعوت کرده است تا من هم از نزدیک بتوانم سردار دل‌ها را زیارت کنم. به کنار خانواده شهید اسکندری رفتم و در کنار همسر شهید نشستم و ساعت‌ها با او همکلام شدم. دو سه ساعتی گذشت و همگی چشم انتظار سردار دل‌ها بودیم. با وجودی که تأکیدات فراوانی شده بود که به‌منظور حفظ جان سردار سلیمانی کسی از حضور ایشان در گلزار خبردار نشود، اما گهگاه جوانان بسیجی را می‌دیدم که با اشتیاق فراوان، به مأموران حلقه‌های حفاظتی و امنیتی التماس می‌کردند تا در آن مکان بمانند بلکه بتوانند سردار سلیمانی را از نزدیک زیارت کنند و البته این التماس‌ها هم به جایی نمی‌رسید و باید آن محل را ترک می‌کردند چرا که حفظ جان سردار در این مکان عمومی از اولویت‌ها بود و نمی‌توان با شلوغ شدن جمعیت ریسک کرد.

بالاخره سردار آمد و به ناگاه دیدم جمعیتی که تا آن لحظه پراکنده بودند و هر کسی مشغول به کار خودش بود، از دور و اطراف جمع شدند و سردار را محاصره کردند، همه مردم اشتیاق دیدن او را داشتند. اطراف سردار خیلی شلوغ شده بود و من تنها از دور می‌توانستم نظاره‌گر باشم و امکان کنار زدن آن همه جمعیت برایم فراهم نبود. تنها کاری که برایم مقدور بود این بود که همراه جمعیت هم قدم شوم تا بلکه بتوانم از دور و تنها برای چند ثانیه ایشان را در وسط آن جمعیت مشاهده کنم.

اوایل کار جوانان بسیجی و خانواده‌های شهدا دور سردار حلقه زده بودند، اما هرچه که بیشتر می‌گذشت قشرهای مختلف با دیدن سردار با شوق و ذوق فراوان به سمت او حرکت می‌کردند و هر کسی سعی می‌کرد تا لحظاتی با او هم قدم شود. سردار به سراغ مزار چندین شهید رفت و این جمعیت هم همراه او بودند. مرد، زن، جوان، نوجوان، پیر و غیره هر کسی با دیدن سردار دل‌ها به شعف می‌آمد و هر کسی سعی می‎‌کرد تا از زاویه‌ای همراه با سردار عکس یادگاری بگیرد.

ارسالی /// روزی که آن «مرد» آمد / حاکمیت سردار عشق را بر دل‌ها با چشمان خود دیدم

اما در این میان یک صحنه باعث حیرت همگان شد و مرا هم برای دقایق بسیار به فکر فرو برد. زمانی که سردار در گلزار پیاده حرکت می‌کرد، دو مینی‌بوس که مملو از دختران دانش‌آموز مقاطع ششم یا شاید هم اول متوسطه بودند، در گلزار قرار داشتند و دختران دانش‌آموز با دیدن سردار سلیمانی بسیار به وجد آمده بودند و هیجانات خود را با کشیدن جیغ و فریاد از روی شادی نشان می‌دادند و برخی از آنان با ذوق و شوق فراوان به جلو سردار دویده و سعی می‌کردند تا در کنار او و در حین راه رفتن عکس سلفی با سردار بگیرند.

در اینجا بود که متوجه شدم چرا به سردار سلیمانی، سردار دل‌ها می‌گویند و من به حق و بعینه این مسئله را با تمام وجودم لمس کردم و دیدم و برای آینده کشورم بسیار خوشحال شدم. از اینکه تمام تلاش‌ها و هجمه‌های فرهنگی دشمنان برای کمرنگ جلوه دادن تلاش‌ها و زحمات و جانفشانی‌های سربازان اسلام به خصوص مدافعان حرم باطل از آب درآمد و حتی این نسل جدید هم به خوبی متوجه شدند که مدافعان حرم که سردار دل‌ها در رأس همه آن‌ها قرار داشت، کیستند.

در آن لحظات اشک شوق از چشمانم جاری شد و از دیدن این همه هیجان و شادی و ابراز مودت و عشق مردم از هر قشر و مسلکی به وجد آمده بودم. به آینده بسیار امیدوارتر از قبل شدم چرا که فهمیدم سلیمانی‌های آینده در راهند. آنان که سردار را به‌عنوان یک الگو و اسوه و اسطوره برای خود می‌دانند و قطعاً همچنین اتفاقی خواهد افتاد.

زهرا عسکری، سردبیر ایکنای فارس

انتهای پیام
captcha