به گزارش ایكنا از فارس، یکی از مهمترین تصمیمات هر فرد، انتخاب شریک زندگی مناسب و ازدواج است. آنچنان که میان عام مشهور است، ازدواج هندوانه در بسته نیست! بلکه پازلی است با ابعادی بسیار که اگر با هوشیاری کنار هم چیده شود، بهترین تصویر را از لحاظ معنوی، اجتماعی و فردی ارائه می دهد.
در این اثنی، تحصیلات یکی از مهمترین فاکتورهایی است که باید به آن توجه کرد. نه تنها به این دلیل که افراد را از لحاظ جایگاه اجتماعی متمایز میکند، بلکه به این دلیل که بر سن ازدواج، آمار طلاق، ایدئولوژی نسبت به جامعه، درک متقابل از یکدیگر و اصول تربیت فرزند اثر میگذارد. تحصیلات همچو شمشیر دو لبهای است که همانطور که میتواند دوام ازدواج را تثبیت کند، قابلیت برهم زدن آن را نیز دارد.
بر خلاف سالهای گذشته، به دلیل افزایش ظرفیت دانشگاهها و بیشتر شدن فرصتهای تحصیلی، اکثر جوانها به جستوجوی علم در دانشگاهها مشغولند. در نگاه واقعبینانه، جوانان باید از میان تحصیل و کار یکی را برگزینند و کسانی که مشغول به کار مرتبط با تحصیلاتشان هستند در اقلیتند.
از طرفی دیگر، این عقیده غلط در بعضی خانوادههای ایرانی رایج است که دختر پس از ازدواج امکان تحصیل را نخواهد داشت. این دو مسئله باعث میشوند تا بین بلوغ جسمی و عاطفی و بلوغ اقتصادی و اجتماعی فاصله بیشتری بیفتد و همانطور که رخ داده است، در چهار دهه گذشته سن ازدواج سه سال و سه ماه افزایش یابد.
اخیراً تحقیقهایی مبنی بر تأثیر میزان تحصیلات بر ازدواج و طلاق انجام شده است. به گفته آقای علیاکبر محزون، مدیرکل دفتر اطلاعات، آمار و جمعیت سازمان ثبت احوال هرچه سطح تحصیلی بالاتر میرود، نسبت طلاق به ازدواج، در زنان و هم در مردان کاهش پیدا کرده است. پس هر چه تحصیلات و آگاهی افراد بالاتر باشد، آنها بهتر میتوانند در تشخیص افراد مطابق با ملاکهایشان موفق باشند.
تحصیلات دانشگاهی به میزان زیادی در برداشت و نگرش افراد در مورد مسائل مختلف زندگی تأثیر میگذارد. افرادی که فاصله تحصیلی کمی دارند معمولاً بیشتر میتوانند نگرشهای یکدیگر را در مورد حوزههای مختلف زندگی درک کنند و با آنها کنار بیایند. علاوه بر این نزدیک بودن سطح تحصیلی افراد باعث نزدیکی بیشتر علایق، سلیقهها و تفریحات آنها با هم میشود. همه اینها به میزان زیادی در افزایش کیفیت زندگی مشترک تأثیر بسزایی خواهد داشت.
به همان میزان که تحصیلات بالاتر همانند جادهای هموار در مسیر ازدواج است، اختلاف سطح تحصیلات در بعضی زوجها معضلی جدی است. گاهی دختر با تحصیلات عالی از کم بودن میزان تحصیلات پسر چشم میپوشد و بعدها در زندگی موقعیت اجتماعی زن و احساس برتری نسبت به شوهر و برعكس احساس حقارت شوهر در مقابل زن باعث اختلاف شود و زندگی زناشویی را به كشمكش روانی و اخلاقی تبدیل کند و در مقابل گاهی پسر با سطح تحصیلات عالی، با دختری با تحصیلات متوسط ازدواج میکند و بعدها اختلاف در عقاید، اولویتها و الگوهای رفتاری در زندگی مشکلاتی جدی ایجاد میکند.
بهعنوان مثال افرادی که سطح تحصیلی متفاوتی دارند، معمولاً در تربیت فرزندان خود به گونه متفاوتی عمل میکنند. این امر باعث میشود که کودکان دچار دوگانگی و سردرگمی بین اصول تربیتی مادر و پدر خود شوند و نتوانند در این میان هویت منسجمی را شکل دهند.
با وجود همه این مسائل، در واقع این درست نیست که شخصیت فرد را با موقعیت اجتماعی یا تحصیلات وی بسنجیم، پس خلاف این امر نیز مطرح است؛ یعنی معمولاً مردانی هستند كه تحصیلات عالی دارند و میزان تحصیلات همسر خود را در سطح متوسطه، در صورت هماهنگی سایر عوامل میپذیرند. یا به گفته کریستین شوارتز، سرپرست گروه تحقیقاتی گروه جامعهشناسی دانشگاه ویسکانسین - مدیسون که در مورد هنجارهای زندگی زناشویی و تأثیرات اختلاف سطح تحصیلات و تاثیر تحصیلات در زندگی مشترک تحقیق میکند، به نظر میرسد که میزان ازدواج با زنانی با تحصیلات بالاتر در حال افزایش است و زوجهای جوان از این مسئله استقبال کرده و مشکلی در پذیرش آن ندارند.
نوع تحصیلات نیز مسئله قابل توجهی است که البته از درجه اهمیت بسیار کمتری نسبت به سطح تحصیلات برخوردار است اما این نظریه وجود دارد که اگر تحصیلات در یک زمینه باشد، ازدواج موفقتر است. مثلاً پزشک و پرستار درک بهتری از یکدیگر دارند نسبت به یک پزشک و مهندس.
در نهایت علم، دانش و آگاهی همواره میزان درک افراد را بالاتر میبرد اما زمانی این امر در روابط فردی تاثیرگذار است که بالا رفتن درک در موضع اجتماعی باشد. بیشک قرار گرفتن در محیط های آموزش عالی، دیدگاههای جدیدی به ما میبخشد که هنگامی که بحث ازدواج پیش روست، برای سنجش تناسب میان زوجین، بسیار قابل توجه است.
لیلا کشاورز، کارشناس آموزش متوسطه آموزش و پرورش كوار
انتهای پیام