روایت شهامت و دلیری امام مجتبی(ع) در نبردهای امیرالمؤمنین زبانزد خاص و عام بود، همو بود که در جنگ نهروان وقتی جناب محمد حنفیه از عهده عقب راندن و شکست دشمن برنیامد با یورشی قهرمانانه به دل لشکر زد و با وارد آوردن ضربهای کاری بر شتر عایشه، کار جنگ را یکسره کرد. چنان که مولا علی ـ با تحسینی که بی شک در نگاهش موج می زد ـ در مقابل شرمساری محمد حنفیه فرمود: «پسرم خجالت نکش، او پسر پیامبر است و تو فرزند علی هستی. ..! » (بحار الأنوار، ج 32، ص 187)
در صفین مردم را تشجیع میکرد و با شعارهای آتشین خود مردم را به راه میانداخت و خود چنان بر قلب لشکر میزد که یورشهای پیاپی او علی(ع) را نگران کرده، فرمود: «این جوان را از رفتن به میدان باز دارید، مبادا با مرگ او و برادرش حسین نسل پیامبر(ص) قطع شود!» اینها فقط نمونههایی از شجاعت و دلاوریهای امام حسن مجتبی(ع) در میدان نبرد است و چه قدر ظلم است اگر نام این امام، این دلاور مرد، یکه تاز میدانهای جهاد و شهادت، در کنار صلح و سازش بیاید بدون اینکه حقیقت این امر روشن شود.
امام حسن مجتبی(ع) در شرایطی ناگزیر به پذیرش صلح و یا بهتر بگوییم «آتش بس» میشود که معاویه در اثر خیانت خواص و جهل عوام، قدرت گرفته است و در صورت ایستادن در مقابل معاویه، یا پیش از آن که جنگی در بگیرد امام توسط یکی از جاسوسان معاویه به شهادت میرسد و بعد خود معاویه به ظاهر خون خواه امام شده، خون امام پایمال میشود یا در صورت نبرد، امام حسن(ع) و حتی خود امام حسین(ع) و اندک یاران مخلصی که ماندهاند به شهادت میرسند و کسی نمیماند تا از انقلاب اسلام صیانت کند که اگر این اتفاق میافتاد، امروز نامی از اسلام راستین باقی نمانده بود. بنابراین امام تصمیم به صلح میگیرد و به تعبیری آن «نرمش قهرمانانه تاریخ» (صلح امام حسن، پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ، شیخ راضی آل یاسین، ترجمه مقام معظم رهبری) را رقم میزند و نهضتی را که میرفت تا به طور کامل خاموش شود حفظ میکند تا زمانی که در آینده اسلام، شرایط برای حکومت سازی و تمدن سازی بر اساس اسلام ناب محمدی فراهم آید.
مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند: «بعد از صلح امام حسن(ع) کار به شکلی هوشمندانه و زیرکانه تنظیم شد که جریان اسلامی وارد کانال آلودهای که به نام خلافت ـ و در معنا سلطنت ـ به وجود آمده بود، نشود. این هنر امام حسن بود. امام حسن مجتبی کاری کرد که جریان اصیل اسلامی ـ که از مکه شروع شد و به حکومت اسلامی رسید و به زمان امیرالمؤمنین و به زمان خود او رسید ـ در یک مجرای دیگری جریان پیدا کند؛ منتها اگر نه به شکل حکومت ـ زیرا ممکن نیست ـ لااقل دوباره به شکل نهضت. این دوره سوم اسلام است. اسلام دوباره شد نهضت. اسلام ناب، اسلام اصیل، اسلام ظلم ستیز، اسلام سازش ناپذیر، اسلام دور از تحریف و مبرا از اینکه بازیچه دست هواها و هوسها بشود، این اسلام باقی ماند؛ منتها در شکل نهضت باقی ماند... . (انسان ۲۵۰ ساله(حلقه دوم)، ص۱۵۱)
مصطفی محجوب
انتهای پیام