به گزارش ایکنا، نخستین شماره نوزدهمین دوره دوفصلنامه علمی پژوهشی «پژوهشنامه فلسفه دین (نامه حکمت)» به صاحبامتیازی دانشگاه امام صادق(ع) و مدیرمسئولی عباس مصلاییپور یزدی منتشر شد.
از جمله عناوین مقالات این شماره میتوان به «تبیین مسئله فلسفی دعای مستجاب بر اساس مدل استجابت انکشافی»، «یکسانی روششناختی معرفت علمی و معرفت دینی و پیامدهای آن»، «دلایل غیرتوجیهبخش و ایراد شکاکیت در مصالحهگرایی»، «نقد و بررسی مبانی فلسفی نظریه «اِم» بر اساس فلسفه اسلامی»، ««زن شدن» به مثابه «انکشاف خدا» در الهیات پسامسیحی مری دیلی»، «فطرت و جایگاه آن در تبیین معنای زندگی با تأکید بر نظر علامه طباطبایی»، «مابعدالطبیعه عوام: پژوهشی در باب نقش دین در فلسفه شوپنهاور» اشاره کرد.
در چکیده مقاله «تبیین مسئله فلسفی دعای مستجاب بر اساس مدل استجابت انکشافی» آمده است: «دعا و عرض حاجت به خداوند، که اصالتاً مفهومی دینی است، همواره از ابعاد گوناگون فلسفی، اخلاقی، معرفتشناختی و زبانشناختی محل تأمل و پرسشگری متکلمان و فیلسوفان، به ویژه فیلسوفان دین، بوده است. نوشتار کنونی، مشخصاً با تکیه بر مفهوم دعای مستجاب، به بررسی یکی از مهمترین چالشهای فلسفی فراروی آن یعنی تبیین سازگاری دعای مستجاب با صفات الهی تغییرناپذیری و تأثیرناپذیری میپردازد. این مهم بر اساس مبانی و اصول حکمت صدرایی صورت میپذیرد، زیرا ظرفیتهای موجود در این نظام فلسفی این امکان را فراهم میکند تا به روش تحلیلی-توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانهای، مدلی نو و تبیینی جدید از مسئله استجابت دعا به نام «استجابت انکشافی» مطرح شود. در مدل پیشنهادی، تأثیرپذیری و تغییرپذیری خداوند در فرآیند استجابت دعا مستلزم خروج از قوه به فعل نبوده بلکه از سنخ تبدیل بطون به ظهور و یا اجمال به تفصیل است. علاوه بر این تأثیر دعای بندگان بر تصمیم خداوند از وجه فقر وجودی و نیاز محض تبیین شده است که نقش مهمی در حفظ تمایز میان خالق و مخلوق در عالیترین سطح دارد. برخورداری از مبانی مدلل عقلی، ارائه مدلی سازگار با فهم عرفی از استجابت دعا، و نیز خوانشی متناسب با ساحت الهی از استجابت دعا سبب شده است تا مدل یادشده در مقایسه با مدلهای پیشنهادی الهیات اسلامی و مسیحی از مزایای بیشتری برخوردار باشد و با برخورداری از قوّت تبیین فلسفی در برابر چالشهای موجود در فلسفه دین تابآوری بیشتری از خود نشان دهد.»
در طلیعه مقاله «یکسانی روششناختی معرفت علمی و معرفت دینی و پیامدهای آن» آمده است: «با پذیرش این که هدف فهم و تفسیر متن شناخت مقصود مؤلف است، باید به این پرسش پاسخ داد که باورهای محصول این فرایند چگونه توجیه میشود. من استدلال میکنم که فهم و تفسیر بر استنتاجی تبیینی مبتنی است. از آنجا که معنای قراردادی کلمات نمیتواند مقصود مؤلف را متعین کند، برای دریافت معنای مد نظر وی فرضیههایی معنایی مطرح میکنیم که بتواند شواهد متنی را توضیح دهد. سپس، بهترین تبیین آن شواهد را به عنوان معنای متن تلقی میکنیم. این یعنی تفسیر نیز بر همان فرایند استنتاجیای مبتنی است که روششناسی علوم تجربی را تشکیل میدهد. بنابراین، از یک سو علوم تجربی و استنباط از متون مقدس هر دو بر استنتاج تبیینی از شواهد مبتنیاند، و از سوی دیگر شواهد موجود در هر دو (یعنی پدیدههای طبیعی و متون مقدس) نیز از منظر دینی به خداوند منسوباند. در نتیجه، تا دلیل مستقلی نباشد، فرد متدین نمیتواند برای یکی اعتباری بیش از دیگری قائل شود یا، به فرض بروز تعارضی آشتیناپذیر میان آن دو، یکی را بر دیگری برتری دهد.»
در چکیده مقاله «دلایل غیرتوجیهبخش و ایراد شکاکیت در مصالحهگرایی» میخوانیم: «مصالحهگرایی، یکی از رویکردهای مشهور در مواجهه با چالش معرفتی اختلافنظر همتایان است. ولی با این حال، این رویکرد با ایرادهایی روبهرو است که مهمترینش ایراد شکاکیت است. غزاله حجتی در پاسخ به این ایراد، در مقاله «رویکرد مصالحهگرایانه به چالش اختلافنظر دینی» ایدهای را طرح میکند که در آن بر دلایل غیرتوجیهبخش تکیه میشود. در مقاله پیش رو، سعی در تدقیق و بررسی این ایده را دارم. ضمن مقایسه دلایل غیرتوجیهبخش در مباحث علوم تجربی، از یک طرف، و مباحث دینی (فلسفی)، از طرف دیگر، تلاش خواهم کرد نشان دهم با این که در مباحث علوم تجربی دلایل غیرتوجیهبخش مستقل و غیرجانبدارانه هستند، دلایل غیرتوجیهبخش در مباحث دینی، احتمالاً، جانبدارانه و غیرمستقل خواهند بود. این در حالی است که مصالحهگرا ادعا دارد که تنها با اتکا به دلایل غیرجانبدارانه و مستقل میتوان حفظ باورهای مورد اختلاف را معقول دانست. از این رو، نتیجه میگیرم که اتکا بر دلایل غیرتوجیهبخش، به تنهایی، نمیتواند شکاکیت حاصل از مصالحهگرایی در مباحث دینی (فلسفی) را مرتفع کند.»
انتهای پیام