سیدمهدی امامیجمعه، استادتمام گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان در گفتوگو با ایکنا از اصفهان با اشاره به روز بزرگداشت ملاصدرا اظهار کرد: انسانشناسی وجودی، زیرساخت معارف صدرایی است. ملاصدرا در انسانشناسی انقلابی به پا کرد و این مقوله بعد از ملاصدرا دچار تحولی بسیار بنیادین شد. درواقع، انسانشناسی قبل از ملاصدرا برای انسان نوعی هویت ایستا قائل بود و تمام تحولات و پویاییها در عرضیات انسان اتفاق میافتاد، ولی در فلسفه ملاصدرا، انسان ذاتاً پویا و متحول است و شخصیت ایستا ندارد.
وی افزود: ملاصدرا دیدگاههایی درباره انسان مطرح کرد، از جمله حرکت جوهری و همچنین اتحاد علم و عالم و معلوم. در فلسفه او اثبات شد که هم علم و هم عمل درباره انسان هویت جوهری دارند و اعراض او به شمار نمیآیند. در حقیقت اندیشهها، اعمال، رفتار و زندگی انسان نوعی پویایی جوهری و گوهری در او ایجاد میکند و یا به عبارت دیگر، انسان یک صراط است که به تعبیر خود ملاصدرا در کتاب شواهدالربوبیه: «الانسان صراط ممدود بین الدنیا و الاخرة؛ انسان راهی کشیده شده بین دنیا و آخرت است.» بنابراین، هویت ایستا در فلسفه ملاصدرا کنار گذاشته میشود و نوعی هویت پویا و مستمر در طول حیات انسان در نظر گرفته شده است.
استادتمام گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان گفت: ملاصدرا در ابتدای جلد اول کتاب اسفار اربعه که مهمترین و بزرگترین اثر اوست و در ۹ جلد چاپ شده، اهداف دهگانه را برشمرده که عمران دنیا و آخرت دو مورد از آنهاست؛ یعنی فلسفه برای عمران دنیا و البته اصل فلسفه برای استکمال نفس انسان است؛ منتهی ملاصدرا معتقد است بدون زندگی اجتماعی، مدنی، تمدنی و بدون اینکه انسان آبادانی دنیا داشته باشد، نمیتواند به آن سعادت و کمال عالیه نفس برسد و در سایر آثارش به وضوح مطرح کرده که تا سعادت دنیوی حاصل نشود، سعادت اخروی در مرتبه والا حاصل نمیشود و در حقیقت، سعادت دنیوی در گرو عمران و آبادانی زمین است.
وی ادامه داد: هدف دیگری که ملاصدرا در همان ابتدای اسفار اربعه بیان کرده، نظام معاش است. او قائل به این است که فلسفه، ما را به نظام معاش و نجات در معاد میرساند که مکمل همان بحثی است که درباره عمران دنیا و آخرت مطرح میکند. بنابراین، ما با استفاده از فلسفه باید به مبانی اساسی فلسفه زندگی برسیم و یا به عبارت دیگر، فلسفه معاش و مبانی زیستی در فلسفه شکل میگیرد. اگر به کتاب شواهدالربوبیه، بخش پنجم و کتاب مبدأ و معاد از ملاصدرا مراجعه شود، او در آنجا بحث عدالت اجتماعی را مطرح میکند و بر این باور است که اگر در جامعه عدالت اجتماعی برقرار نباشد، سیر الیالله برای افراد جامعه یا به تعبیر خودش برای اهل مدینه فراهم نمیشود. بنابراین، ملاصدرا در سیر الیالله و استکمال نفس، کاملاً اجتماعی، مدنی و تمدنی فکر میکند.
امامیجمعه درباره وجوه فراموششده فلسفه ملاصدرا بیان کرد: آنچه از فلسفه ملاصدرا مورد غفلت واقع شده، فلسفه اجتماعی حکمت متعالیه است؛ یعنی ساحت اجتماعی و سیاسی این فلسفه تا حدی مورد غفلت واقع شده و حتی برخی را به انکار رسانده و قائل به این هستند که فلسفه ملاصدرا چنین جنبه و ساحتی ندارد، در حالی که ملاصدرا موضوع عدالت، بهخصوص عدالت اجتماعی را بسیار برجسته میکند و حتی در عدالت اجتماعی، بحث را به سمت شاخصههای کمی عدالت اجتماعی میبرد و قائل به این میشود تا زمانی که در مدینه مسکن، غذا، لباس، شرایط ازدواج نیکو و امنیت برای اهل آن فراهم نشود، سیر الیالله بهصورت اجتماعی محال است.
وی با بیان اینکه یکی از چالشهای ما در اقتصاد و سیاست، انحصار منابع است، گفت: ملاصدرا ۴۰۰ سال پیش در شواهدالربوبیه این مسئله را بیان میکند که منابع محدود است. بنابراین، نباید انحصار صورت بگیرد و این منابع نباید به عدهای خاص اختصاص پیدا کند و بعضی از آن محروم شوند که این یکی از چالشهای بزرگ زمانه ماست. همچنین یکی دیگر از چالشهایی که امروزه داریم، بحرانهای زیستمحیطی است. ملاصدرا در این باب، مبانی فلسفی احترام به طبیعت و زمین را مطرح و بیان میکند که باید به زمین احترام بگذاریم و به تعبیر خودش، آن را اکرام کنیم، به این دلیل که زمین همچون مادر به ما خدمت میکند و همانطور که مادر فرزندش را تغذیه میکند، زمین نیز همین نقش را دارد؛ با این تفاوت که مادر در دورهای محدود و از یک جنبه فرزندش را تغذیه میکند، ولی زمین به تغذیه انسانها در طول عمرشان و از جنبههای متعدد میپردازد.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان تصریح کرد: اگر احترام به زمین و طبیعت به یک فرهنگ تبدیل شود و تعلیم و تربیت نسبت به آن از دوران دبستان و پیشدبستانی مطرح باشد و برنامهریزی شود، بسیاری از بحرانهای زیستمحیطی و بهداشتی را برطرف میکند. ملاصدرا در کتاب «کسر اصنام الجاهلیة» میگوید: اگر خدا را بشناسیم و او را باور و دوست داشته باشیم، آثار او را نیز باید دوست بداریم و آثار خدا عبارت است از طبیعت و انسانها که آثار ویژه خداوند هستند. در حقیقت باید عشق به جنگل، کوه و صحرا داشته باشیم، چرا که آنها فعل خداوند هستند و همانطور که گفتم، اگر اینها از طریق نوعی برنامهریزی مبتنی بر تعلیم و تربیت یا آموزش و پرورش به یک فرهنگ تبدیل شود و انسانها با این عشق رشد کنند، در زندگی اجتماعی و برخوردشان با طبیعت آثار مثبت بسیاری به جا میگذارد.
فاطمه کاظمینی
انتهای پیام