آسیدمصطفی؛ آخرین بازمانده نسل نقالان قدیم ایران
کد خبر: 3823846
تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱۳۹۸ - ۱۲:۵۵

آسیدمصطفی؛ آخرین بازمانده نسل نقالان قدیم ایران

گروه فرهنگی ــ سیدمصطفی سعیدی ملقب به «حنجره ارغوانی» آخرین بازمانده از نسل نقالان قدیم ایران در بروجرد است که در سال ۹۶ نام وی با بیش‌از ۷۰ سال تلاش و خدمت در عرصه نقالی به‌عنوان «گنجینه زنده بشری» در فهرست حاملان میراث فرهنگی ناملموس (نادره‌کاران) ثبت شده است.

آسیدمصطفی؛ آخرین بازمانده از نسل نقالان قدیم ایران در بروجردبه گزارش ایکنا از لرستان، عصر دوشنبه، دهم تیر سید‌عباس عظیمی، مدیرعامل مؤسسه هنرمندان پیشکسوت کشور با استاد سید مصطفی سعیدی، پیشکسوت نقال و شاهنامه‌خوان برجسته کشور در بروجرد دیدار کرد.
در این دیدار که در منزل این استاد پیشکسوت لرستانی انجام شد، فرزاد درخشان‌یگانه، رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بروجرد و داود پهلوان، مدیر امور کتابخانه‌های عمومی شهرستان بروجرد نیز حضور داشتند.
ثبت نام سعیدی در فهرست حاملان میراث فرهنگی ناملموس
یادآور می‏‌شود، سیدمصطفی سعیدی، معروف به آسیدمصطفی، ملقب به «حنجره ارغوانی» آخرین بازمانده از نسل نقالان قدیم ایران است‌.
کمیسیون ثبت ملی هر ساله از طرف سازمان میراث فرهنگی و گردشگری برای ثبت آثار و گنجینه‌های فرهنگی کشور برگزار می‌شود و این کمیسیون در اسفندماه 96 با حضور نمایندگانی از استان‌های مختلف برگزار و پیشنهاد شد تا مرشد سیدمصطفی سعیدی را با بیش‌از 70 سال تلاش و خدمت در عرصه نقالی به‌عنوان «گنجینه زنده بشری» در فهرست حاملان میراث فرهنگی ناملموس(نادره‌کاران) ثبت کنند.
نگاهی به زندگی‌ استاد سعیدی ملقب به «حنجره ارغوانی»
استاد مصطفی سعیدی در سه سالگی مادرش را از دست داد. وی کودکی و نوجوانی خود را در محله امامزاده قاسم بروجرد گذارنده با تمام علاقه‌ای که به کسب علم و خواندن و نوشتن داشت ولی به‌دلیل سختی زندگی توانست به هر طرق خواندن و نوشتن را بیاموزد، در 9 سالگی پدرش او را به دست استادی به نام سیدمهدی صفوی‌پور، سپرد. مدت سه سال همراه او نیمی از ایران را زیر پا نهاد، (اکنون مدفن این استاد فرهیخته در همدان است). در سن یازده سالگی چنان در روضه‌خوانی و وعظ پیش رفت که عملاً بالای منبر قرار گرفت و به سخنرانی، روضه‌خوانی و موعظه پرداخت.
ایشان در 13 سالگی برای اولین‌بار در قهوه‌خانه حاج عباس شاخه نبات، پای نقل «مُرشد کرم» می‌نشیند و شیفته‌ این هنر می‌شود و از همان زمان شروع به یادگیری نقالی در مکتب «مُرشد کرم» می‌کند.
و بدین ترتیب با «مُرشد کرم اصفهانی» آشنا و مأنوس شد. «مُرشد کرم» چنان زیبا نقل می‌گفت که او را شیفته حرکات موزون و کلام آهنگین خود کرد، از این‌جا به بعد قدم در میدان شاهنامه گذارد و مدت سه سال با این بزرگوار دوره نقالی و منقبت‌خوانی را طی کرد.
مُرشد کرم نقالی را هنر انسان‌سازی می‌دانست. حرف زدنش درس انسانیت، نشستن و برخاستنش درس انسانیت بود و به‌جز تکیه بر نفوذ و قدرت کلام هیچ پیرایه‌ای را در نقل‌اش به‌کار نمی‌برد. وی شاگردان بسیاری داشت که بین آن‌ها تنها مُرشد «سعیدی» توانست وام‌دار و نگهدارنده‌ راه و شیوه‌ ایشان باشد.
ابتدا در قهوه‌خانه حاجی عباس شاخه‌نبات در بروجرد نقالی می‌کرد به‌طوری‌که در چهارده سالگی به نقال حنجره ارغوانی ملقب شد. در پانزده سالگی از بروجرد به ملایر رفت و چنان غوغایی برپا کرد که هنوز هم مردم ملایر از آن دوره یاد می‌کنند. در شانزده سالگی نوشتن طومار شاهنامه را آغاز، اما نیمه‌کاره رها کرد چون امیدی به چاپ آن نداشت، در هفده سالگی به اراک رفت در آن‌جا استقبالی فراوان از او شد.
در نوزده سالگی ازدواج کرد ازدواجی که فرجام خوشی نداشت ثمره این ازدواج سه پسر و سه دختر بود. در بیست سالگی به سربازی اعزام شد، پس‌از آن به اراک بازگشت و دوباره نقالی را آغاز کرد. سال چهل و یک به خرم‌آباد رفت و مدت 9 سال در این شهر نقالی می‌کرد. از پاتوق‌های او قهوه‌خانه‌های حاج سیدرحم خدا، حاج علی فرح‌مند و شمشیرآباد، قهوه‌خانه درشکه‌چی‌ها و قهوه‌خانه مشهدی قربانی بود. بعد به دورود رفت و مدت دو سال در این شهر هم نقل می‌گفت و هم منبر می‌رفت، پاتوق نقالی‌اش نیز قهوه‌خانه شادروان فرخ فال و مرحوم دادامراد بود.
سپس به بروجرد بازمی‌گردد و در قهوه‌خانه سیدنورالدین پرچم‌دار و قهوه‌خانه حسن داروغه نقل می‌گوید. مدت سی سال در بروجرد می‌ماند و پس‌از جدایی ناخواسته از همسرش به روستای یکه‌دانگه که پیش‌تر در آن‌جا منبر می‌رفت کوچ می‌کند و پس‌از مدتی به بروجرد برمی‌گردد و تاکنون در همین شهر زندگی می‌کند. او می‌گوید: «در این‌جا برای بار دوم همسری اختیار کردم که در پرهیزکاری سرآمد روزگار است و از ایشان خداوند چهار دختر و دو پسر به من عطا فرمود که آن‌ها نیز از مادرشان در عبادت کمتر نیستند و خداوند به من نظر لطف فرمود و جان سوخته این حقیر را سبز، بنده هم شکرگزار نعمتش هستم».
مُرشد استاد سیدمصطفی سعیدی، در دیداری با جابر عناصری به سفارش ایشان نوشتن طومار شاهنامه را از نو آغاز می‌کند، طوماری‌که شروعش آغاز شاهنامه و پایانش حمله اسکندر به ایران است. این طومار در قالب دو کتاب ارزشمند و سترگ به چاپ رسیده است‌.
آسید مصطفی، قریب‌ به هشتاد سال سن دارد و قریب‌ به شصت سال از عمرش را به نقل و منقبت و وعظ و خطابه پرداخته است.
خود او در وصف هنر زیبای نقالی و شاهنامه‌خوانی می‌گوید: «با بودن این همه وسایل سرگرم‌کننده باز هم مردم می‌آیند و به گفتار این حقیر بی‌بضاعت گوش داده و از شاهنامه لذت می‌برند. حال، بنده نمی‌دانم چه سری در گفتار فردوسی است که هرگز کهنگی ندارد. مدت سی سال در یک مکان و سی بار داستان را از اول تا به آخر بیان کنی و کسی نگوید، من سی بار است که این داستان را شنیده‌ام‌. به عقیده شما آیا سزاوار نیست چنین کتابی در کتابخانه‌ها باشد و ما فقط نام شاهنامه را بشنویم به امید روزی که هر خانواده در خانه‌اش کتاب شاهنامه را مانند درس همیشگی به کودکان خود بیاموزد زیرا درس اخلاق، جوانمردی و راستگویی، امانت‌داری، ناموس‌پرستی، وطن‌پرستی، خداشناسی همه و همه این‌ها در این کتاب ارزشمند مثل خون در رگ انسان جاری است. بنا به اعتراف صدها نفر که خودشان به این حقیر گفته‌اند که ما راه درست زندگی را در پای سخنان تو یاد گرفتیم و از راه خطا بازگشتیم؛ حمل بر خودستایی نشود یک نقال اول چیزی را که باید داشته باشد؛ تقوی است. علمی که پیش عالم بی‌‌عمل است. مانند چراغ باشد اندر کف کور. همان داستان زنی که به رسول خدا(ص) عرض کرد بچه من خرما زیاد می‌خورد فرمود فردا بیا. روز بعد پیامبر عظیم‌الشأن فرمود بچه جان خرما نخور، مادر گفت: چرا دیروز نفرمودی؟ فرمود: چون که خود خرما خورده بودم».
هم‌اکنون مُرشد استاد سیدمصطفی سعیدی(آسیدمصطفی) با کوله‌باری از تجربه و گنجینه‌ای عظیم در سینه مملو از روایات، نقل‌ها، قصه‌ها، افسانه‌ها، اشعار، مسئله‌ها، مناقب، ذکرها، مدح‌ها، پند و حکمت و اندرز، مثل، خطابه و ...، در شهر بروجرد با همسر و فرزندانش روزگار سپری می‌کند.
وی در چند سال اخیر در جشنواره‌های مهمی در تهران و سراسر کشور شرکت جسته از جمله جشنواره دو سالانه نمایش‌های آیینی سنتی، جشنواره موسیقی آیینی، نخستین همایش منقبت‌خوانان و ...و همه حضار را محسور بیان و کلام خود کرده است.
شیوه اجرای استاد سیدمصطفی سعیدی به‌گونه‌ای است که هر کس برای نخستین‌بار نقالی او را بشنود تصورش این است که این هنر منسوخ شده و تنها کسی‌ که این هنر را زنده نگاه داشته همین مُرشد و استاد آسید مصطفی‌ سعیدی است که نقل می‌گوید.
امروزه با موج جدیدی رو‌به‌رو هستیم که راه ورود به این هنر از شیوه‌های مختلف مورد توجه قرار گرفته است، عده‌ای از طریق تعزیه، عده‌ای از طریق تئاتر و شیوه‌های غیرمستقیم دیگر ولی تمامی این‌ها با سبک نقالی اصیل ایران فاصله دارد.
و همین ضرورت ثبت چهره‌ مُرشد سید‌مصطفی سعیدی را به‌عنوان آخرین بازمانده‌ نسل نقالان قدیم ایران و سبک و شیوه‌ ایشان را با عنوان «مکتب آسید مصطفی» ایجاد کرده است‌.
وی معتقد است، نقالی فقط چوب چرخاندن و عربده کشیدن و کف زدن روی صحنه نیست. نقالی یک مرام است، همان‌طور که پهلوانی فقط میل و کباده زدن نیست. نقال باید به آنچه که می‌گوید باور داشته باشد وگرنه به جان شنونده نمی‌نشیند.
سبک آسیدمصطفی به باطن و روح شاهنامه نظر دارد و به آن‌چه که در پس و پشت داستان‌ها برای تعالی روح بشر کارساز است، می‌پردازد.
امید که این نام‌آور بازمانده از آخرین نسل نقالان عمر دراز یابد تا با بودنش بدانیم که نقالی هنوز هنری میرا و متروک نشده و جوانان با همت این پرچم افراشته را از پیشکسوتان بگیرند و برافرازند تا هرگز فراموش نشود.

انتهای پیام

captcha