حال خوش منحصر به معنویت نیست/ تحقق خشونت‌زدایی در سایه آیین شادی‌افزای نوروز
کد خبر: 3798810
تاریخ انتشار : ۰۳ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۱:۵۹
محمد منصورنژاد:

حال خوش منحصر به معنویت نیست/ تحقق خشونت‌زدایی در سایه آیین شادی‌افزای نوروز

گروه اندیشه ــ یک دین‌پژوه با اشاره به اهمیت و کارکردهای نوروز باستانی بیان کرد: شادی امروزه ضرورت بیشتری دارد و دلیلش هم این است که به نام دین (و غیر دین) خشونت‌گرایی تقویت شده و رعب، وحشت، ترس و غم سایه سنگینی را بر وجود دیگران افکنده است. شعائر شادی‌زا، فضا را تلطیف و از خشونت به خشونت‌گریزی سوق می‌دهد و دل‌ها را شاد و به هم نزدیک و کدورت‌ها را رفع می‌کند و در واقع، آرامش‌بخش است.

به گزارش ایکنا؛ بهار فصل شکوفایی گل‌ها و درختان است و در این فصل از سال، زمین نیز پس از گذراندن دوران خزان و رکود خود، مجدداً جان می‌گیرد و همه این تحولات طبیعی برای انسان نشانه‌هایی از معاد را بازگو می‌کند. تحول و دگرگون شدن، درس بزرگ دیگری است که بهار به انسان‌ها هدیه می‌کند. انسانی که تحولات طبیعی را می‌بیند، لاجرم به یاد تحول در دورن خود نیز خواهد افتاد. بنابراین این فصل از سال همواره درس‌آموز بوده و منادی اتفاقات خوب برای آدمیان است.

به مناسبت رسیدن ایام نوروز که آغازگر فصل بهار است و به منظور آشنایی بیشتر با این آیین و درس‌هایی که می‌توان از آن آموخت با محمد منصورنژاد، نویسنده، دین‌پژوه و مسئول کمیته دین‌پژوهی صلح انجمن علمی مطالعات صلح ایران، به گفت‌وگو پرداختیم:

ایکنا؛ در ابتدای این گفت‌وگو بفرمایید که واژه عید به چه معناست و سابقه عید نوروز به چه زمانی بازمی‌گردد؟

عید، کلمه‌ای عربی و از عاد و عود، به معنای بازگشت است. بازگشت از غم و بیماری و ورود به جشن، سرور و شادمانی. با این وصف عید یعنی «شادروز». متضادِ کلمه عید، عزاست.

مناسبت و سمت و سوی جشن را هم پسوند و مضاف‌الیه کلمه عید معلوم می‌کند. چون به تعبیر اهل ادب، «مضاف از مضاف الیه کسب تعریف می‌کند»، یعنی مضاف با پسوندش معرفی می‌شود. درِ خانه، فرقش با درِ ماشین در مضاف‌الیه آن (ماشین یا خانه) است. ماشین و خانه است که وضعیت و ماهیت در را روشن کرده است. با این وصف در بحث ما هم، اگر مضاف‌الیه مذهبی باشد، عید مذهبی است، اگر به سنت‌های کهن بازگردد، ممکن است اسطوره‌ای باشد و اگر مضاف‌الیه مورد خاص باشد، مثل جشن تولد فرزند، هم دامنه محدودی دارد.

عید نوروز برای ایرانیان به قدری خاص است که بدون مضاف‌الیه هم شناخته شده است. از این رو اگر کسی بگوید «عید» برایت مثلا لباس می‌خرم و یا کاری را انجام می‌دهم، یعنی عید نوروز. این عید هم پیشینه طولانی دارد و برخی به «کیومرث» و البته عمدتاً سابقه نوروز را به «جمشید جم» بازمی‌گردانند که هر دو از پادشاهان پیشدادی و اسطوره‌ای ایرانیان‌اند. به جهت استقبالی که از این عید در کشورهای مختلف شده است، مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز، روز اول فروردین را با عنوان فرهنگ صلح به عنوان «روز جهانی نوروز» اعلام کرده و در تقویم خود جای داده است. می‌دانیم که نزدیک به 20 کشور در خاورمیانه و آسیای میانه، ایام نوروز را تعطیل اعلام می‌کنند. در جمهوری اسلامی ایران هم بیشترین تعطیلی سال، به عید نوروز تعلق دارد.

ایکنا؛ نوروز در فرهنگ اسلامی چه جایگاهی دارد؟

بد نیست ابتدا بگویم که در قرآن مجید کلمه «عید» یکبار، آن هم در ارتباط با فرهنگ مسیحی آمده و درخواست مائده‌ آسمانی حضرت مسیح(ع)، از خداوند آمده است «قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عِيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آيَةً مِنْكَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ»(سوره مائده/114). یعنی، عيسى(ع) گفت: پروردگارا، تو بر ما غذاى گوارا فرو آور، تا اين روز براى ما و گروهى كه بعد از ما آيند روز عيد مباركى باشد و دليل آشكارى از جانب تو باشد و نيز از رحمت خود بما روزى فرما؛ زيرا تو بهترين روزى‌دهندگان هستى.

فعلاً از تأمل در آیه درمی‌گذرم. جمله مشهور امام علی را هم، همه شیعیان شنیدند که حضرت فرمودند: «کل یوم لا یعصی الله فهو عید». هر روزی که در آن معصیت نشود، آن روز عید است.

اما درباره عید نوروز چند نکته قابل طرح است. یکی آنکه در قرآن مجید از نوروز نامی نیامده، اما در برخی روایات کلمه نوروز آمده است. مثلاً شيخ صدوق در «كتاب من لايحضره الفقيه» آورده است: «أتى علىّ عليه السلام بهدية النَّيروز، فقال عليه السلام: «ما هذا؟». قالوا: يا أميرالمؤمنين! اليوم النَّيروز. فقال عليه السلام: «إصنعوا لنا كلّ يوم نَيروزاً»». براى على(ع) هديه نوروز آوردند. فرمود: «اين چيست؟». گفتند: اى اميرمؤمنان! امروز، نوروز است. فرمود: «هر روزِ ما را نوروز سازيد!».

حضرت امیر در برخی توصیه‌ها نیز به حفظ سنت‌ها تأکید داشتند و قطعاً نوروز از سنت‌های نیک و پایدار ایرانیان است. در نامه 53 نهج‌البلاغه حضرت امیر(ع) خطاب به مالک اشتر از جمله می‌فرمایند: «و الواجب علیک ان تتذکر ما مضی لمن تقدمک من حکومه عادله او سنه فاضله». یعنی، ای مالک: آنچه بر تو لازم است همواره یادآوری کنی، روش‌های پسندیده حکومت‌های دادگستر پیشین و سنت‌های با ارزش گذشتگان را. اگر سنت‌هایی مثل نوروز که ایجاد همبستگی نموده و دلها را به هم پیوند می‌دهند و یا غم‌ها را از دل‌ها زدوده و نشاط آفرینند، چرا باید طرد شده و نادیده گرفته شوند؟ به چه دلیل باید در فرهنگ اسلامی مذموم تلقی شوند؟

در قرآن مجید، خداوند متعال وقتی خواست از نعمت بسیار مهمی که اسلام به مسلمانان صدر اسلام هدیه داده است یاد کند، از همبستگی و تالیف قلوب می‌گوید. در سوره آل عمران 103 می‌خوانیم: «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانا»، یعنی، به ياد آريد نعمت خدا بر خود آنگاه كه با هم دشمن بوديد، پس الفت داد ميان قلب‌هاى شما، پس با نعمت او در بامدادان زندگى به صورت برادر درآمديد. پس، همبستگی، نعمت فوق‌العاده مهمی است، همان گونه که «گسست»، نقمت و آسیب بسیار شکننده‌ای است. نوروز آیینی است که دل‌ها را به صورت بی بدیلی به هم پیوند می‌دهد و از این رو از سنت‌هایی است که باید آن را به دلیل عقلی و نقلی، پاس داشت.

ایکنا؛ به دعایی که در هنگام تحویل سال خوانده می‌شود برسیم. به نظر شما پیام اصلی این دعا چیست؟

درباره دعای سال تحویل چند نکته را باید بگویم. یکی از جهت سندیت. عید نوروز که خاستگاه ایرانی دارد و زبان ایرانی نیز فارسی است. معلوم است این دعا که عربی است، به مقطع پس از اسلام بازمی‌گردد. اما دعای یا «مقلب القلوب و الابصار یا مدبر الیل و النهار یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال»، بنا به نقل «مرحوم مجلسی»، در کتاب «زاد المعاد» در منابع مشهور شیعی نیامده، ولی در کتاب‌های غیر مشهور وارد شده است، بدون اینکه به معصوم نسبت داده شده باشد. در «مفاتیح الجنان»، اما شیخ عباس قمی تنها به ذکر یک سلسله آداب و سنن و قرائت نماز و ... برای روز نوروز بسنده نموده است. ولی مضمون این دعا را در قرآن مجید و در ادعیه دیگر می‌توان یافت و مستند کرد.

نکته دیگر آنکه درخواست اصلی از خداوند بهترین حالات است. حالِ خوش، می‌تواند بُن‌مایه و یا خاستگاه مادی داشته باشد. مثلاً ممکن است دانش‌آموزی با قبولی در کنکور، به حدی شاد شود که در طول عمرش چنین تجربه‌ای را نداشته و بهترین حالاتش باشد. واضح است که در وضعیت مطلوب و آرمانی، تحول حقیقی و حال خوش پایدار، حالی است که در ارتباط با خداوند و در گفتمان معنوی رخ می‌دهد. می‌دانید که مفهوم «حال» در فضای عرفانی در عرض «مقام» قرار دارد. اگر ویژگی اخلاقی و باطنی به صورت گذرا نصیب فردی گردد، گویند حالی برای او حاصل شده است و توصیه هم شده است که سالک این نفحات را به موقع دریابد و به تعبیری: «صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق».

چنانکه سعدی در «گلستان» در اخلاق درویشان، از زبان «حضرت یعقوب» از جمله آورده است: «بگفت احوال ما برق جهان است/ دمی پیدا و دیگر دم نهان است؛ گهی بر طارم اعلی نشینیم/ گهی بر پشت پای خود نبینیم؛ اگر درویش در حالی بماندی/ سر دست از دو عالم برفشاندی».

اما اگر صفتی ملکه شود آن را «مقام» نامند و درباره اقسام حالات و مقامات در ادبیات عرفانی و صوفیانه بسیار گفته شده است. با این وصف می‌توان حالات را رصد کرد و بهترین آنها را خواست و بلکه از حال گذر و آن را تبدیل به مقامی برای خود کرد و با شعر عارف بزرگ ایرانی «شاه نعمت الله ولی»، این نکته را ختم کنم که بر «حال معنوی»، تأکید دارد: «حالیا خوش به ذوق می‌گردد/ حال ما با محول الاحوال؛ نقش غیری خیال اگر بندی/ نزد ما باشد آن خیال محال».

اما من می‌خواهم سخن دیگری بگویم. بسیاری اصرار دارند وقتی صحبت از حال خوش می‌شود آن را در حالات معنوی و عرفانی خلاصه نمایند. اما چرا چنین کنیم؟ مگر دین اسلام فقط دین آخرت و یا فقط دین معنویت است؟ اسلام دین دنیا و آخرت و دین مادیت و معنویت است و به همین جهت از اذکار مشهور قنوت نماز ذکرِ «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً» است. در این آیه حسنه در دنیا، اتفاقاً مقدم بر زیبایی آخرتی هم آمده است. در دیداری با «علامه حسن زاده آملی»، یکی از دوستان گفت، می‌خواهم ذکر قنوت شما را برای خانواده سوغات ببرم. علامه فرمودند همین ذکر مشهور را بخوانید: «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً ...». به عبارت دیگر اگر حال خوش دنیایی هم خداوند نصیب کسی نماید، مگر کم دستاوردی است؟ گفته شد که در لغت، عید از عود و بازگشت می‌آید. بازگشت قلب از غم به شادی، از تیرگی به نورانیت، از خستگی به نشاط، هم می‌تواند مقصود دعای تحویل سال باشد.

بلکه حتی من فکر می‌کنم یک آسیب‌شناسی در فرهنگ دینی ما لازم است. زیرا بسیاری از متولیان دین، با شادی مشکل داشته و علاقه دارند مردم را به نام دین تنها به غم و گریه دعوت نمایند. مثلاً مداحان اصلاً نمی‌توانند برای مجالس جشن خوب بخوانند، حال آنکه استاد اشک گرفتن هستند. حال آنکه در فرهنگ دینی همان گونه که درباره غم، نص داریم، درباره شادی هم نص داریم. برخی شاید هم ناآگاهانه به اسلام تاخته‌اند که در اسلام از شادی نهی شده است و به بخش آخر آیه‌ای از قرآن هم استناد کردند كه خدا مي گوید شادي نكنيد، خدا شادی‌کنندگان را دوست ندارد. اما آیه مورد نظر آنان به صورت کامل این چنین است: «إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ»(قصص/76). به درستى كه قارون كه از قوم موسى بود. پس بر آنان طغيان كرد، ما به وى از گنجينه‌ها آن قدر داده بوديم كه تنها كليد آنها، مردانى نيرومند را خسته مى‌كرد، مردمش به او گفتند، اين قدر شادى مكن كه خدا خوشحالان را دوست نمى‌دارد.

در اینجا قصد تفسیر آیه نداریم. در حد اشاره‌اي مي‌توان گفت این آیه در مورد قارون است که سرکشی کرده بود و شادی طغیانگرایانه داشت. سرکشی بد است و شادی افراد سرکش نیز مذموم، نه هر شادی بد باشد.

در روایات اسلامی مفصل درباره شادی مطلب آمده است. مثلاً در «کامل الزیارات» به نقل از امام صادق (ع) آمده: «و افضل الاعمال عند الله ادخال السرور على المومن» یعنی، برترين اعمال نزد خداوند، ادخال سرور و شادى بر مومن است. این جمله نیز در معراج السعاده آمده که اين قدر كه از براى ادخال سرور بر برادران دينى فضيلت و ثواب وارد شده است، همان قدر معصيت و عذاب در اندوهگين كردن آنهاست. در این زمینه سخن بسیار است و فعلاً مجال طرح آنها نیست. در باب طنز کتابی دارم با عنوان «طنر با رویکرد رسانه‌ای»، که مبانی این مباحث را در آن نوشته مفصل توضیح داده‌ام.

این نگاه‌های متحجرانه امثال وهابیون (و نیز گروه‌هایی مثل داعش) بوده و هست که حتی جشن برای پیامبر(ص) و شادی در این گونه مراسم را نیز بدعت و شرک می‌دانند (به بهانه اينكه هیچ ریشه‌ای در شریعت اسلام ندارد و در دوران رسول خدا(ص) وجود نداشت و یا هیچ از خلفای راشدین و صحابه و شخصیت‌های برجسته مراسم میلاد پیامبر اسلام(ص) را برگزار نکرده‌اند). در نگاهی عقلایی، شادی، بخشی از نیاز وجودی است و در منایع دینی نیز توصیه شده است که مثلاً در شادی ما شاد باشید. البته کثیری از علمای اهل سنت (مثل سیوطی، قسطلاني، ابن عباد و ...) هم برگزاری جشن برای پیامبر(ص) را تجویز نموده‌اند.

در این صورت از نگاه دینی مشکلی برای ابراز شادی‌ها در مناسبتهایی مثل نوروز وجود ندارد. به ویژه اینکه شادی کارکردهای بسیار مثبت در بعد فردی، خانوادگی، گروهی، قومی و ملی و... دارد. شادی از آن جهت امروزه ضرورت بیشتری دارد که به نام دین، (و غیر دین) خشونت‌گرایی تقویت شده و رعب، وحشت، ترس و غم، سایه سنگین بر وجود دیگران افکنده است. شعائر شادی‌زا فضا را تلطیف و از خشونت، به خشونت‌گریزی سوق می‌دهد و دل‌ها را شاد و به هم نزدیک می‌کند، کدورت‌ها را رفع می‌کند و به نوعی آرامش‌بخش است.

نمی‌خواهم بحث را بگسترانم. ولی توصیه می‌کنم با نگاهی فلسفی درباره کارکردهای مثبت شادی کتاب «اخلاق» اثر «اسپینوزا» را که به فارسی هم ترجمه شده است ببینید. از نگاه او اندوه، عاطفه‌اي است كه از قدرت فعاليت مي‌كاهد يا از آن جلوگيري مي‌كند و بنابراين شادي بذاته، خير است. نتیجه بگیرم که حال خوش در دعای سال تحویل می‌تواند صبغه دنیایی و یا آخرتی و یا هر دو را داشته باشد و نگاه اسلام جمع بین مادیت و معنویت برای آدمیان است.

ایکنا؛ علاوه بر روایاتی که به آنها اشاره کردید، در شعر و ادبیات پارسی نیز می‌بینیم که شعرای نامدار ما در زمینه نوروز اشعاری دارند. نظر شما در این زمینه چیست؟

نوروز در ادبیات غنی ما نیز به خوبی ظهور و بروز و بازتاب دارد. بالای 400 بیت از اشعار شاعران نامدار فارسی‌زبان، کلمه نوروز آمده است که شرح حتی کوتاه آنها خود چند جلد کتاب خواهد شد. برای نمونه به چند مورد اشاره می‌گردد: خیام حکیم در رباعیاتش آورده است: «بر چهره گل نسیم نوروز خوش است/ در صحن چمن روی دل‌افروز خوش است؛ از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست/ خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است».

رند شیراز، حافظ با اینکه اشعارش در باب نوروز در مقایسه با برخی شعرا مثل فردوسی زیاد نیست، اما از شهرت بیشتری برخوردار است و مردم ما با آن مانوس‌ هستند. مثلاً آنجا که به زیبایی می‌سراید: «ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی/ از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی؛ به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی/به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی».

سعدی سخنور نیز گفته است: «آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار/ هر گیاهی که به نوروز نجنبد، حطب‌ست». و در نهایت از رباعی بابا طاهر بگویم که می‌گوید: جدا از رویت ای ماه دل‌افروز/ نه روز از شو شناسم نه شو از روز؛ وصالت گر مرا گردد میسر/همه روزم شود چون عید نوروز».

در این اشعار، برخی نوروز را با بهار و طبیعت پیوند زدند، برخی با خوشی و شادکامی، برخی با گفت‌وگوی با معشوق و ... و نقطه اشتراک همه سخنان، آن است که نوروز روز و ایام شادباش، وصل، همبستگی و امید است. اصلاً ربط بین نوروز، با طبیعت و بهار خیلی جای تامل دارد. به یکباره در جای‌جای هستی تحول شگرف، زیبا و به هم پیوسته رخ می‌دهد، که دیدن آن منظره آدمی را مدهوش می‌سازد. به عبارت دیگر نوروز پیوند وثیقی دارد با حال خوش و این حال خوش هم صورت و غایت مادی دارد و هم معنوی. این همان چیزی است که گفته شد، در دعای زمان سال تحویل از خداوند خواسته می‌شود: «احسن الحال»، بهترین حالات.

انتهای پیام

captcha