به گزارش کانون خبرنگاران
ایکنا،
نبأ؛ یکی از افتخارات ملی هر قوم و ملتی که نشان از ساختار و سابقه فرهنگی و تمدنی ایشان دارد اعیاد و جشنها است، به خصوص اعیادی که از نظر دیرینگی تاریخی و مذهبی ریشهدار باشد و در طول زمان در امتزاج با اعتقادات و آداب و رسوم ملتها، جلوه و جایگاه خاصی یافته بهطوری که بدون آنها هیچ ملتی هویت واقعی ندارد و به نوعی از خود بیگانگی دچار خواهد شد.
در این میان، ایران با قدمتی چندین هزار ساله مفتخر به داشتن اعیادی است که نه فقط در این سرزمین بلکه در نزد سایر ملل نیز مبارک و با جشن و سرور همراه است؛ از جمله این اعیاد عید نوروز است که مقارن با نو شدن سال و بهار طبیعت است.
بحث در خصوص نوروز به اندازه خود آن کهن و قدیم است و از گذشته تا به حال همواره مورد توجه بوده و تحقیقات زیادی نیز درباره تاریخچه پیدایش و آیینهای مربوط به آن صورت گرفته است. هیچ تردیدی نیست که نوروز در آغاز سال قرار داشته و ریشه عمیق فرهنگی و تاریخی دارد. با شروع نخستین روز بهار، جشن سال نو ایرانی آغاز میشو د و این جشن که سالیانه چندین روز به طول میانجامد موجب سرور و شادمانی شده است و مردم در این ایام همگی به گونهای رفتار میکنند تا نشان دهند دوران جدید برای آنها آغاز شده است. از این رو، خانه تکانی کرده، جامههای نو به تن میکنند و به دیدار یکدیگر میروند.
این روزها در واقع روزهای بیداری طبیعت است؛ در ظرف چند روز همه چیز عوض میشود و پس از یک خواب طولانی زمستانی، بهار سرسبزی را به ارمغان میآورد و این تجدید حیات و رستاخیزی است که نماد و سبقتی از تجدید حیات و رستاخیز عظیم است.
در تقویم مزدیسنا(دین زرتشتی) جشن سالیانه بهدنبال یک دوره 10 روزه قرار دارد که «دیه» یا «فروردگان» نامیده میشود و نوعی یادبود است؛ یادبود آفرینش مردمان که نیز تجسمی از آینده و رستاخیز عظیم را دارا است. سیری در تاریخ جشنهای سالیانه ایرانیان در دوره ساسانی حکایت از این دارد که نخستین روز فروردین آغاز سال ایرانیان است و این روز را نوروز خوانده و جشن بسیار باشکوهی برپا میداشتند. سغدیان این جشن را «نوسارد» به معنی سال نو مینامیدند. در نوروز مردم به دوستان و نزدیکان شیرینی تعارف میکردند و این رسم تا به این زمان پا برجا مانده است.
ترکان عثمانی عید پایان ماه رمضان را که عید شکر خوانده میشود از نوروز ایرانی تقلید کردهاند. ایرانیان در اصل این عید را در انقلاب تابستانی و در روز بیست و یکم ژوئن جشن میگرفتند اما در نتیجه دشواری در اصلاح تقویم، نوروز ایرانیان به اعتدال ربیعی(بهاری) افتاد و با اصلاحی که در دوره ملکشاه سلجوقی در آن به عمل آمد سال «نو» در روز بیست و یکم مارس یعنی آغاز نوروز سلطانی تعیین شد که تا کنون نیز آغاز بهار، شروع سال نو ایرانی است. روز ششم همین ماه که امشاسپند هورتات(خرداد) نام داشت، نوروز بزرگ بود.
نوروز بزرگ را روز امید نیز میخواندند زیرا چنین میپنداشتند که در این روز تقدیر نیکبختی را بر ساکنان زمین تقسیم میکنند؛ در این روز مردم بر یکدیگر آب میپاشیدند و برخی بر این باور بودند که نوروز به فرشته نگهبان آب، اختصاص دارد. گروهی نیز بر این عقیده بودند نوروز یادگار روزهای خوشی است که جمشید، پادشاه اسطورهای ایران فرمان داد مردم به کندن نهر بپردازند تا فقدان آب و امساک باران را جبران کند و نیز گویند که نوروز یادبود روزگاری است که مردم به فرمان جمشید با آب، تن خود را از پلیدی پک کردند.
همچنین نقل است که هرمز پسر شاپور اول، دو نوروز را به هم پیوست و فرمان داد تا روزهای میان دو عید را جشن بگیرند و بر بلندیها آتش افروزند و این کار را به فال نیک گیرند. توضیحی خردگرایانه چنین گوید که «نوروز روز پاک کردن هوا نیز بوده است».
از نظر ریشه تاریخی، این اعیاد و جشنها غالبا بقایای اعیاد کشاورزان و روستاییان بود که برخی از آنها به وسیله اساطیر با مراسم مذهبی مربوط شده و از این جهت اهمیت خاصی پیدا کرد و از جمله در جشن فروردگان، خوردنی و نوشیدنی نثار درگذشتگان میشد. جشن نوروز همچنین زندگی چوپانی و شبانی را به یاد میآورد که تمام ماه فروردین به شش نوبت پنچ روزه تقسیم میشد و مراسم هر نوبت، اختصاص به دسته و طبقهای خاص داشت.
از آنجا که برخی عناصر فرهنگی ایرانیان، قویتر از اعرابی بود که این سرزمین را گشودند، بنابراین ایشان موفق نشدند ملت ایران را همانند مردمان سایر مناطق فتح شده به سرعت و تمامیت جذب کرده و در خود تحلیل برند؛ در نتیجه روح ایرانی تا مدتها خاطره عظمت گذشته ساسانی را در یادها زنده نگاه داشت و چون آرزوی فرمانروایی یک پادشاه دادگر که از سوی پروردگار به این سمت مبعوث خواهد شد در دلهای ایرانیان بهطور عمیق ریشه داشت و در لوای این آرزو یک ایمان راسخ وجود داشت به این معنی که زندگی متمدنانه ایرانیان آن چیزی است که باید برای آن جنگید و لازمه رویای یک جامعه کامل نه صرفا شاهنشاهی بزرگ را در سرزمین خود حفظ و نگهداری کرده و تداوم بخشید.
این چنین است که گرامیداشت نوروز و احیا و حفظ آیینهای کهن آن از دیدگاه تاریخی نوعی سازوکار دفاعی و مقابله فرهنگی و تا حدودی سیاسی در برابرغلبه و سلطه اعراب محسوب میشد. می دانیم که ایرانیان برای حفظ هویت تمامیت فرهنگی دست به نوعی مبارزه زدند، بدیهی است این امری طبیعی بود که اعراب برای همیشه نمیتوانستند جلوی این تحول را بگیرند، زیرا به علت گسترش دایره زبان و فرهنگ ایرانی به تدریج ملت ایران به ماهیت واقعی و ارزش و اهمیت فرهنگ خویش پی بردند در حالی که سایر اقوام یا چنین فرهنگی نداشته، یا توانایی و قابلیت لازم برای حفظ فرهنگ خود را نداشتند.
می بینیم پس از گذشت یک قرن از غلبه اعراب، همچنان اعیاد قدیم به خصوص نوروز که در آن زمان بیشتر از جنبه آداب و رسوم ملی رعایت میشد، با شکوه هرچه تمامتر جشن گرفته میشد و اکنون نیز چنین است. گرچه تصرف ایران باعث پرتاپ شدن به دنیای وسیعتری تحت عنوان امپراتوری اسلامی شد، اما این امر باعث نشد که ایرانیان بر خلاف برخی ملل ـ مثل مصریها ـ کاملا در فرهنگ و تمدن اقوام غالب تحلیل روند.
ایرانی نه فقط هستی و موجودیت خویش را بهعنوان جامعهای که دارای سنن فرهنگی و آداب و رسوم ملی و قومی مستقل بود، حفظ کرد؛ بلکه به اثبات رساند موجودیتی تاریخی و ماندگار دارد. این امر و شیوه عمل را قبل از هر چیز باید ثمره فرهنگ غنی و وسیع ایرانی دانست. یک ملت خودآگاه با پشتوانه سنتی و فرهنگی خود قادر بود خاطره گذشته را حفظ کرده و در وجدان ملی خود زنده نگاه دارد به این دلیل سعی در حفظ رسوم و سنن ملی و قومی خود نظیر جشن نوروز داشت تا مانع قطع پیوند با گذشته شود.
از آنجا که ایرانیان خردمند نمیخواستند به مقام و مرتبهای که دون شأنشان بود، تنزل پیدا کنند به همین دلیل با حفظ سنن ملی و اعیاد و جشنها، از تنزل به یک ملت دست دوم اجتناب ورزیدند و این مسئله برای تجلی واقعی شخصیت ایرانی ضرورت تام داشت.
درباره رابطه ایرانیان و اعراب باید گفت به تدریج کار به آنجا رسید که به اعرابی اجازه ماندن در ایران داده میشد که در اجرای آگاهانه آداب و رسوم ایرانی بکوشند و اعیاد ملی مذهبی باستانی از جمله نوروز را جشن بگیرند و هدایای مرسوم باستانی را در این ایام بپذیرند. ذکر این نکته نیز ضروری است که تقویم قدیم زرتشتی در مقابل سال قمری اعراب در خلال چندین قرن معتبر ماند و مورخان ایرانی نیز هر یک به یاد سنن و روایات باستانی خویش افتادند. اشخاصی نظیر حمزه اصفهانی و دینوری تحت تأثیر علاقه به گذشته ایرانی خود، قسمت اعظم مطالب کتب خود را به حوادث قدیم و باستانی ایران اختصاص دادند. حتی دفاع از دین زرتشتی جنبه اعتقادی و دینی نداشت بلکه از روی اعتبار سیاسی و یا به عبارت بهتر بنا به مصلحت ملی انجام میگرفت.
احیای مجدد روح ملی ایرانی فقط در قلمرو نبرد ملی محدود نبود، بلکه با اجرای مراسم و آیینها و برقراری جشنها و اعیاد ملی و مذهبی خود نمایانده میشد. با کمال شگفتی باید گفت با وجود رسوخ و نفوذ آیین اسلام، رسوم باستانی هنوز در نزد ایرانیان زنده مانده و تجسم عینی آن که همین نوروز است، یکی از مظاهر بارز تجلی روح ایرانی است.
در واقع نوروز همواره نشانهای از تاریخ مطوّل ایران است و در این روز نو، قوم ایرانی یاد عزت ایام کهن نیز کرده و نزدیک به 25 قرن است که روز اول فروردین را اول سال خود شمرده و بهعنوان یکی از بزرگترین جشنهای ملی خود قرار داده است.
این نشانه، در ایام تاریک تاریخ همواره آرامبخش دلها و موجب بهجت قلوب ایرانیان بوده است. رسم نوروز نه فقط صحرا و باغ بیجان را زنده میکند، بلکه دلهای مرده را نیز زندگی بخشیده و امید و قوت میدهد.
با ورود اسلام به ایران گمان میشد که نوروز به دست فراموشی سپرده شود، ولی این گمانی نابجا بود و بر خلاف انتظار، نوروز در دوره تسلط اعراب، جلوه و حیات تازهای یافت و حتی با آیین اسلام انطباق یافت و مورد توجه مسلمانان قرار گرفت. در واقع این سرزمین مسلمان شیعی مذهب، بنا به علایق متین و استوار به دین مبین اسلام، نوروز خویش را رنگ اسلامی داد و عقاید و اعتقادات باستانی خود را در خصوص نوروز با احادیث و اخبار اسلامی در هم آمیخت و آن را مطابق با روز خلقت آدم، کشتی حضرت نوح(ع)، شکست بتها به دست حضرت ابراهیم(ع)، بعثت رسول اکرم(ص)، ولادت حضرت قائم(عج) و جلوس حضرت امیر(ع) به خلافت کرد. علامه محمدباقر مجلسی در زادالمعاد آن قدر در فضیلت نوروز و اعمال مربوط به آن افزود که آن را بهصورت یک عید اسلامی در آورد.
کیوان لؤلویی
انتهای پیام