به گزارش ایکنا از اردبیل، پیامبر اکرم(ص) با جمعى از اصحاب و یارانش نشسته بود. زن محجّبهاى خدمت آن حضرت رسید و عرض کرد: «یا رسول الله! نیاز به ازدواج دارم، همسرى برایم انتخاب کن». پیامبر اکرم(ص) نگاهى به اصحابش کرد و از آنها پرسید: «چه کسى حاضر است با این زن ازدواج کند؟». یکى از اصحاب برخاست و اعلام آمادگى کرد. حضرت از او پرسید: «چه چیز بهعنوان مهریه به او مىدهى؟». عرض کرد: «متأسّفانه دستم خالى است و چیزى ندارم». حضرت فرمود: «نه، بدون مهریه نمىشود». سپس خطاب به یاران سخنش را تکرار کرد و گفت: «چه کسى حاضر است با این خانم ازدواج کند؟»؛ ولى این بار هم غیر از آن شخص کسى اعلام آمادگى نکرد. همان سؤال و جواب میان حضرت و آن شخص رد و بدل شد و در نهایت نشست. براى بار سوم که حضرت سخنش را تکرار کرد و کسى جز آن شخص از جایش برنخاست، خطاب به او فرمود: «آیا چیزى از قرآن مىدانى؟ عرض کرد: «بله». حضرت فرمود: «این زن را به ازدواج تو درآوردم و مهریهاش را تعلیم آنچه که از قرآن مىدانى قرار دادم. قرآن را به او تعلیم کن» (وسایل الشیعه، ج ۱۵، ص ۳، ح ۱).
طبق این روایت، مراسم بله برون، خواستگارى و تعیین مهریه و اجراى خطبه عقد به این صورت ساده و در مدّت کوتاهى صورت گرفت و زن و شوهر روانه خانه بخت شدند.
آرى، زندگى هرچه سادهتر و مهریه هرچه سبکتر باشد، آرامش بیشتر و دوستى، صمیمیّت و همدلى افزونتر خواهد بود. امان از زمانى که زندگى، تجمّلاتى و پرهزینه شود و چشم و همچشمى و رقابت، جاى سادهزیستى و صداقت را بگیرد.
برگرفته از کتاب: داستان یاران، اثر: آیتالله ناصر مکارمشیرازی.
تهیه و تنظیم: تقی قاسمی خادمی
امیدوارم این فرهنگ غلط مهریه بالا و زندانی کردن فرد معسر از بین برود.
تجملات عروسی و چشم و هم چشمی از بین برود.
یا علی.