کار خیر تمام شدنی نیست
کد خبر: 3672226
تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱۳۹۶ - ۰۸:۵۲

کار خیر تمام شدنی نیست

گروه اجتماعی: زوج جوان تبریزی دست در دست هم و دل به دل هم داده و تصمیم گرفتند پدر و مادر معنوی جمعی از کودکان و نوجوانان این شهر باشند تا در سایه دست‌ها و دل‌های سخاوتمند و مهربان آن بتوانند به آینده دلگرم باشند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) از آذربایجان شرقی، کودکانی که به هر علت نام کودک بی سرپرست یا بد سرپرست را با خود یدک می کشند نیاز به حمایت‌های اجتماعی و روانی فراوانی دارند. شاید بتوان گفت مهم ترین نیاز آنها دست‌ها و دل‌های سخاوتمند و مهربانی است که دلگرمشان کند تا انها بتوانند با این دلگرمی مسیر آینده خود را به درستی انتخاب کنند.
در این میان کم نیستند افراد خیری که حامی کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بد سرپرست بوده و چراغ راه آنان را روشن می کنند.
غلامرضا احمدزاده و رباب نصیرپور زوج جوان تبریزی هستند که در سال ۷۶ دل به دل هم داده و با هم ازدواج کردند و این آغازی بود در جهت فعالیت‌های مشترک آنها برای اینکه پدر و مادر معنوی جمعی از کودکان و نوجوانان این شهر باشند.
حالا آنها یک زوج شده‌اند و هرچه در توان دارند برای کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست و بدسرپرست که نگهداری آنها را پذیرفته‌اند هزینه می‌کنند و البته خودشان 2 فرزند دارند دختر ۱۴ساله‌ای به نام فاطمه و پسر ۴ساله‌ای به نام محمد طاها.
این زوج تبریزی قبل از ازدواج نیز دغدغه حمایت از کودکان را داشتند چنانچه خانم نصیرپور قبل از ازدواج به صورت همزمان در 2 مؤسسه کودکان معلول و کم‌توان ذهنی فعالیت می کرد و در اثر این نوع فعالیت کاملا با روحیات کودکان و نوجوانان آشنایی دارد.
البته غلامرضا احمدزاده نیز دغدغه حمایت از کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بد سرپرست را داشت چنانچه خودش می گوید سال ۷۰ وقتی مشغول سپری کردن دوره خدمت سربازی بودم به صورت اتفاقی در ترمینال قدیم تبریز با نوجوانانی آشنا شدم که تحت حمایت و سرپرستی یک نهاد حمایتی بودند ولی معلوم نبود این کودکان ساعت ۱۲ بعد از نیمه شب بیرون از آن نهاد چه‌کار می‌کردند، این موضوع ذهن مرا درگیر کرده بود تا اینکه تصمیم گرفتم به سراغ یکی از مؤسسات خیریه تبریز بروم تا آنها از این کودکان حمایت کنند ولی این مرکز خیریه گفت در اساسنامه مرکز نگهداری از کودکان تعریف نشده است.اگر این کودکان در کنار خانواده خود بودند می‌توانستیم حمایت کنیم ولی در شرایط فعلی نمی‌توانیم، به سراغ مؤسسه دیگری رفتم و متاسفانه آنها نیز همین جواب را دادند.
و این‌گونه شد که او حالا به کمک همسرش به فکر چگونگی سرپرستی از این کودکان افتاد و با حمایت‌های همدیگر مؤسسه حمایت از کودکان با عنوان «شکوفه های مهرجو» را تاسیس می کنند. و حمایت و نگهداری پسران را بر عهده می‌گیرند.
این زوج خیر و خوشنام تبریزی از سال 78 فعالیت خود را با سرپرستی پسران ۶تا ۱۲سال آغاز کردند.
آنها در حال حاضر که ۱۸ سال از فعالیت خود را سپری کرده‌اند سرپرستی بیش از ۴۰ فرزند را در 2 رده سنی عهده دار هستند. کودکان ۶ تا ۱۲ سال و نوجوانان ۱۲تا ۱۸سال.
آنها در مورد چرایی نگهداری از پسران عنوان کردند: زمانی که ما تصمیم گرفتیم این کار را آغاز کنیم هلال احمر دختران را نگهداری می‌کرد ولی مرکز خاصی برای پسران نبود و مرکز تحت نظر ما با عنوان « شکوفه‌های مهرجو» اولین مرکز نگهداری پسران است.
این زوج جوان تمام زندگی خود را وقف این کودکان و نوجوانان کرده اند و یک نوع احساس آرامش درونی همه وجود آنان را پر کرده است، حتی در اثر حمایت های آنان تعدادی از این نوجوانان به آغوش گرم خانواده‌های خود بازگشته‌اند ولی همچنان با همدیگر در ارتباط هستند به‌گونه‌ای که رباب نصیرپور می‌گوید: در بین این نوجوانان که حالا برای خودشان حسابی مرد شده‌اند دانشجو، سرباز و شاغل هم دیده می‌شود هرچند آنها الان در کنار خانواده خود زندگی می‌کنند ولی هنوز هم با ما ارتباط داشته و در بسیاری از موارد با ما مشورت می‌کنند.

آنها در گمنامی به رابطه پدر و مادری و فرزندی خود ادامه داده و هیچ‌وقت در سطح شهر تبلیغات نمی‌‌کنند و از اینکه از خیران برای هزینه‌های جاری کمک بخواهند اجتناب می‌کنند.
آنها با این کار خود حس توانستن و امید به آینده را در دل این کودکان و نوجوانان زنده نگه می‌دارند و احساس رضایت آن چیزی است که آنها لابه لای صحبت های خود به آن اشاره می کنند به‌گونه‌ای که آقای احمدزاده درباره این حس خود می‌گوید: ما کار خاصی انجام نمی‌دهیم، ما دوستی‌مان را به خدا ثابت می‌کنیم و می‌گوییم خدایا تو امر کردی و ما هم اطاعت می‌کنیم.
خانم نصیرپور هم می‌گوید: کار خیر تمام شدنی نیست وقتی در کنار این کودکان معصوم هستیم اوج لذت، دست یافتنی نیست.
وی خوشحال است از اینکه خداوند همسری نصیب او کرده است که پابه‌پای هم می‌توانند دستان این کودکان را گرفته و مرهمی برای آنان باشند. من بعد از اتمام دوره بیرستان و اخذ مدرک دیپلم بنا به علاقه خودم به این نوع کارها در 2 مؤسسه کودکان کم‌توان ذهنی شروع به فعالیت کردم و حالا خدا را شاکرم که همسرم نیز هیچ‌گونه مخالفتی با فعالیت‌های من ندارد و خودش پابه پای من هر کجا که لازم باشد حمایت‌گر من است.
به تعبیر احمدزاده این خانواده فقط یک خانواده پرجمعیت است که از زندگی در کنار هم لذت می‌برند، نظم و انضباط خاصی در اینجا حاکم است احترام به بزرگ‌ترها هیچ‌وقت فراموش نمی‌شود، پسران بزرگ‌تر هوای برادران کوچک‌تر از خود را دارند و در درس‌ها به آنان کمک می‌کنند و نکته مهم‌تر اینکه این نوجوانان به خوبی درس می‌خوانند.

نوجوانان در این خانه در ایام سال تحصیلی به مدرسه می‌روند و بعد از آن با درس‌های خود مشغول می‌شوند در ایام تابستان و اوقات فراغت دسته جمعی به مسافرت برون شهری و پارک می روند.
آنها علت مقبولیت خود در بین این نوجوان را عدم تفاوت‌گذاری بین فرزندان خود و این نوجوانان می‌دانند. برای ما هیچ فرق و تفاوتی بین 2 فرزند خودمان و آنها وجود ندارد، بی‌شک اگر این‌گونه بود این نوجوانان به هر بهانه‌ای اینجا ماندن برایشان عذاب آور بود.

captcha