هفته گذشته آخرین قسمت از مجموعه تلویزیونی «هاتف» از شبکه یک تلویزیون روی آنتن رفت. این مجموعه به کارگردانی داریوش یاری، در ژانر ملودرام است که سعی دارد موضوعات دینی را در قالب یک داستان خانوادگی و اجتماعی به بیننده منتقل کند. این کار به لحاظ کیفی با ارفاق نمره قبولی میگیرد اما به هیچ وجه نمیتوان را یک اثر کیفیت بالا دانست. تنها امتیاز این کار این است که توانست بخشی از تماشاگران تلویزیون را جذب خود کند.
دلیل اینکه جذب مخاطب را امتیازی برای دادن نمره قبولی به سریال هاتف میدانم این است که متاسفانه بسیاری از مجموعههای تلویزیونی حتی در راه رسیدن به این خواست ابتدای نیز موفق نیستند. برای همین میبایست کاری را که توانسته تماشاگر قابل قبولی را به خود جذب خود کند تا حدودی موفق دانست. اما در حوزه موضوعات مفهومی این کار همانند بسیاری از آثار مناسبتی سیما نگاهی سطحی و کلیشهای به موضوعات دینی داشت.
در سریال داریوش یاری، موضوع و محور، روزی حلال است و این معنا به نوعی با قیام عاشورا نیز پیوند میخورد به این معنا که اگر میخواهیم در عزای امام حسین(ع) کسب فیض کنیم باید در ابتدا یاد بگیریم که روزی حلال سر سفره خود ببریم زیرا لقمه حرام به ما اجازه نخواهد داد که آرمانهای عاشورا را درک کنیم. این معنا در جای خود بسیار شایسته و پسندیده است اما به شرطی که بتوان آن را به شکلی قابلقبول به مخاطب منتقل کرد.
در سریال هاتف تماشاگر پیام فیلم را درک نمیکند یا در کلامی آن را باور ندارد زیرا شخصیت پردازی که برای افراد میشود به هیچ وجه غنای مفهومی ندارد برای مثال کاراکتری که روزیتا غفاری نقش آن را بازی میکند و دوست شخصیت نخست سریال است به اندازهای غیرواقعی است که به نوعی عکسالعمل منفی برخی از تماشاگران را نسبت به این نقش در پی دارد. البته تجربه نشان داده شخصیتهای که در ظاهر کاملا سفید هستند به هیچ وجه مقبولیت لازم را برخوردار نمیشوند. در مقابل این نقش باید از کاراکتری که محمد حاتمی «صادق» آن را ایفا میکند به عنوان یکی از نقشهای خوب مجموعه نام برد چون در کنار نقاط سفید برخی نقاط خاکستری نیز در نقش دیده میشود.
درباره دیگر شخصیتهای سریال نیز میتوان چنین نظراتی را داد که عمدتا نیز شعاری و کلیشهای هستند اما موضوع دیگر که باعث شده به کار برچسب شعاری بزنیم این است که در این سریال از مناسک مذهبی در جای خود استفاده نمیشود برای مثال ریحانه(شخصیت نخست فیلم که زیبا بروفه آن را بازی میکند) در یک یا دو سکانس نماز میخواند اما معلوم نیست برای چه این سکانس در سریال جا داده شده است چون فردی که در کل مجموعه گفته میشود نسبت به گرایشهای اسلامی بی تمایل است در انتها شیفته همان موضوعاتی میشود که پیشتر به آن اعتقاد نداشته است. نکته جالب اینکه تمایل ریحانه به موضوعات دینی از سر ایمان یا باور نیست بلکه زمانی که شخصیت به عجز میرسد به سمت موضوعات دینی گرایش پیدا میکند این موضوع بهنظر من بهنوعی کوچکشمردن باور دینی است.
«هاتف» برای اینکه ثابت کند سریالی عاشورایی است در پنل پایانی راهپیمای اربعین امام حسین(ع) را نشان میدهد اما چرا؟ آیا این راهپیمای به سریال ربطی داشت آیا نشان دادن محمد فیلی(پدر ریحانه) با آن شمایل در میان راهپیمایان اربعین دلچسب بود؟ از این دست سوالات باز هم میتوان مطرح کرد ولی جوابی برای هیچ یک پیدا نمیشود چون این تصاویر تنها برای القای عاشورایی بودن سریال در کار جا داده شده بدون اینکه نیاز آن نیز در مجموعه تامین شود.
مطلب دیگر به انتخاب نقشها در هاتف برمیگردد که به عقیده نگارنده به هیچ وجه خوب نیست حتی در برخی نقشها میتوان از تعبیر «فاجعه» نیز استفاده کرد تنها همان گونه که پیشتر گفتم نقش محمد حاتمی توانسته است کیفیت لازم بهرهمند باشد. کارگردانی داریوش یاری در مجموعه موردنظر را هم میتوان بسیار متوسط حتی در جاهای نیز آن را ضعیف نامید این در حالی است که یاری در فیلم «کربلا جغرافیای تاریخ» نشان داده بود که موضوعات عاشورایی را به شکل زیبایی میتواند روایت کند.
در انتهای این مطلب باید بار دیگر تاکید کرد که سریالهای نظیر هاتف نه تنها تصویرگر آرمانهای عاشورا نیستند بلکه به نوعی به این دست از مضامین صدمه میزنند چون وقتی تماشاگر میبیند چنین سادهانگارانه به مفهوم والای عاشورا توجه میشود دیگر تمایلی برای دیدن آثار عمیقتر نخواهد داشت.