عباس تقویان، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) در گفتوگو با
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، به تعریفی از خشوع، خشوع در تلاوت، تحلیلی پیرامون روایاتی که بیانگر نحوه تلاوت قرآن همراه با حزن هستند و مسائل اینچنینی پرداخت که در ادامه مشروح این گفتوگو از نظر میگذرد؛
در ابتدا خشوع را تعریف بفرمایید. کلمه خشوع به معنای تاثیرپذیرفتن انسان است که میتواند به صورت درونی، باطنی و قلبی و یا جوارحی و بیرونی باشد و این تأثیرپذیری در مقابل یک امر بزرگ و مشاهده عظمت یک شی به وجود میآید، لذا آن حالتی که انسان را تحت نفوذ و جاذبه خود قرار میدهد، خشوع میگوییم.
طبیعتا این که آن عامل برانگیزاننده خشوع چه چیزی میتواند باشد، متفاوت است، گاهی اوقات فرد بزرگی است، گاهی یک مطلب با عظمت و گاهی هم وحی الهی و قرآنی است که در بحث ما بیشتر قرار است در مورد خشوع و تأثیرپذیری انسان از قرآن کریم و برانگیخته شدن عالم در مقابل جذبه و عظمت قرآن صحبت شود که همه این موارد چنین حالاتی را در انسان ایجاد میکند.
آیا کلام الهی و وحی قرآنی فی نفسه اینطور است که هر کسی در هر مکانی آن را تلاوت کند در مخاطب تأثیرگذار است؟ یا تأثرگذاشتن در مخاطب به خواننده متن نیز ارتباط پیدا میکند؟عوامل خشوع در انسان متفاوت هستند، یک بخش از آن به خود مخاطب مربوط است، یک بخش به شرایط محیطی و بخش دیگر نیز به ارزش ذاتی آن متنی که انسان قرار است آن را بخواند مرتبط میشود، خشوع در تلاوت میتواند سه رکن دارد، رکن اول متن، رکن دوم مخاطب و رکن سوم عوامل محیط و مشرف به این دو عامل دیگر است.
در نتیجه یک متن، یک فرامتن و یک خواننده داریم که مخاطب وحی الهی است، این سه عامل هر کدام میتواند نقش موثری در ایجاد خشوع در انسان داشته باشد.
بالاخره متن قرآن به خودی خود مقدس است، اما بحث اینجا است که قاری و مستمع قرآن باید چه صلاحیتی داشته باشند تا تاثیرگذاری به شکل مطلوب اتفاق بیفتد؟ آیا اگر قاری خاشع باشد هر مخاطبی را تحت تأثیر قرار میدهد؟این سوال دو بخش دارد، یک اینکه چطور قاری میتواند خشوع را در خودش متجلی کند و دوم این که، این خشوع چه تاثیری میتواند در بقیه داشته باشد.
به گمان بنده برانگیخته شدن خشوع در درون انسان، تابع دانایی و فهم آن عامل خارجی است، یعنی بین آن سه رکنی که از آنها سخن به میان آمد، آن که نسبت به سایر موارد از اصالت بیشتری برخوردار است و تاثیرگذاری بالاتری دارد، خود فرد فهمنده و خواننده است که در اینجا همان مخاطب متن است.
هرچقدر که مخاطب قرآن بتواند درک موقعیت و عظمت آن عامل بیرونی را که قرآن است، داشته باشد طبیعتا تحت جاذبه و نفوذ آن عظمت قرار میگرید و به همان میزان برانگیخته میشود.
فرض کنید اگر در مقابل یک فرد بزرگ حاضر شوید و موقعیت او را به درستی فهم کنید، طبیعتا واکنش مناسبی از خود نشان میدهید، مثلا یک کسی محضر امام معصوم(ع) شرفیاب شود و درک درستی از موقعیت امام و انسان کامل و عصمت امام(ع) داشته باشد، این موقعیت و درک او نسبت به جایگاه امام(ع)، یک تاثیرگذاری را برای او در پی خواهد داشت و اگر فردی معتقد به این نباشد و یا اینکه معتقد باشد اما به جایگاه و مقام مخاطب جاهل باشد، طبعا آن انگیزشها و برانگیختگی متفاوت میشود.
در فرض ما، قرار است که خودمان را در محضر قرآن تصور کنیم، اگر این تصور درست باشد و بدانیم این کلام خداوندی است که همه عالم را خلق کرده قطعا تأثیرگذاری و خشوع بیشتر خواهد شد، همچنین وقتی متوجه باشیم که در کلام رسول خدا(ص) آمده است «فَضْلُ الْقُرْآنِ عَلَى سَائِرِ الْكَلَامِ كَفَضْلِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه»، برتری قرآن نسبت به سایر کلمات همچون برتری خود خدا است به سایر مخلوقات، در این صورت به صورت طبیعی خشوع هم بیش از پیش در انسان حاصل میشود.
خشوع به معنای ترس مذموم نیست، به معنای درک عظمت و هیبت آن عامل خارجی و خود را در مقال او کوچک و حقیر دیدن و او را بزرگ دانستن است، لذا برای چنین برانگیختگی، آدابی داریم و در روایات و دستورات مربوط به کیفیت تلاوت قرآن عوامل متعددی برای آن شمرده شده است.
کتاب القرآن محجه البیضاء اثر ملا محسن فیض کاشانی را ببینید، در آداب القرآن یک سری آداب ظاهری و باطنی را بیان میکند که رعایت همه این آداب موجب میشود تا خودمان را در محضر ببینیم و عظمت قرآن را درک کنیم و آن حالات و تاثر قلبی و درونی در ما ایجاد شود و این حالات برانگیختگی درونی آثار خارجی هم پیدا میکند که در لحن انسان هم تأثیر میگذارد.
این که تاکید میکنیم و اساتید قرآن هم بر تلاوت معنا محور تأکید دارند، در واقع این تلاوت، نتیجه خشوعی است که در درون انسان ایجاد میشود، قاریان بزرگ نیز وقتی تلاوت میکنند، خودشان معنا را میفهمند و همین مسأله در تلاوت آنها تأثیرگذار است. لذا ما که زبان عربی نمیدانیم، وقتی تلاوت آنها را میشنویم حالتی به ما دست میدهد و آن حالت خشوع در قاری را احساس میکنیم.
حالا اگر به عنوان قاری ایرانی این مختصات را در خودمان ایجاد کنیم و بدانیم چه میخوانیم و مبتنی بر معنا، لحن را تنظیم کنیم و فراتر از این، خودمان را در محضر خداوند ببینیم، یعنی فقط دنبال این نباشیم که با صوت زیبا قرآن را تلاوت کنیم، طبیعتا تأثیرگذاری این تلاوت بیشتر خواهد شد.
چه بسیار قاریانی که صوت زیبا ندارند اما وقتی میخوانند، تأثیرگذاری آنها بسیار زیاد است و احساس میکنیم که اینها نسبت به قاری که جوهره و جنس صدای خوبی هم دارد بهتر میخواند، اگر بخواهم در حوزه مداحی مثالی بزنم باید بگویم، بارها مداحانی را دیدهام که صدای زیبایی ندارند، اما اینقدر زیبا و محزون میخوانند که شنونده تحت تاثیر قرار میگیرد.
در صحبتهایتان به حزن اشاره کردید، در زمینه محزون خواندن قرآن روایاتی نیز وارد شده است، چنان که طبق روایتی، امام کاظم(ع) در هنگام تلاوت قرآن اشک میریختند، تحلیل شما نسبت به این روایات چیست؟ با توجه به این که در قرآن آیات انذار و تبشیر داریم، بنده گمان میکنم آن جنبه انذاری قرآن بر جنبه تبشیری غلبه دارد، یعنی اصل آن است که ما در حقیقت مستمعان و مخاطبان قرآن را متوجه بیمها و انذارها بکنیم و آنها را به این سمت سوق دهیم که برای اینکه از خطرات مصون باشند خودشان قدم بردارند.
جنبه تبشیری هم مهم است اما باید توجه داشت که یک جنبه اثباتی است، وقتی کسی را بشارت میدهیم، میگوییم اگر فلان کار را انجام بدهی سعادتمند میشوی اما انذار جنبه عدمی دارد و ما در تَرک و عدم راحتتر هستیم و راحتتر میتوانیم کار ی را ترک کنیم و سراغ آن نرویم اما در جنبه تبشیر باید فعلی انجام شود.
لذا جنبه ایجابی چون زحمت بیشتری برای ما دارد آن اصل نیست، در زمینه مسائل اخلاقی و احکامی هم این را داریم که شما سعی کنید اصلا گناه نکنید، همین که گناه کردید توبه کار سختی است و عدم انجام گناه راحتتر است.
بنابراین بنده تصور میکنم که قرآن کریم میخواهد ما را به این مطلب راهنمایی کند که شما اگر به آن بُعد ترک معصیت توجه داشته باشید، به سعادت میرسید و اگر خواسته باشید به مراتب بالاتری راه یابید طبیعتا باید کارهایی را نیز انجام دهید که مورد اخیر، جنبه ایجابی محسوب میشود.
در نتیجه در درجه اول باید کاری کنیم که جهنمی نشویم و در مرحله بعدی باید کاری کنیم که بهشتی و بلکه بالاتر از این در درجات بالای بهشت مستقر شویم، لذا بنده فکر میکنم در دعوت انبیا و پیامبر اکرم(ص) در قالب قرآن، جنبه انذار و دعوت به ترک محرمات که جنبه سلبی و عدمی است اقوی است و اصل هم، آن است.
این مقدمه طولانی را عرض کردم تا به این نتیجه برسم که اگر در رهنمودهای ائمه معصومان(ع)، در مسأله حزن تأکید شده، شاید ناظر به این مسأله است که قرآن را به گونهای بخوانیم که گویا میخواهیم برای استخلاص خودمان از عذاب قدم برداریم.
البته منافاتی هم با این ندارد که قاری نزد آیاتی که جنبه تشویقی و مربوط به نعمتهای اخروی و بهشت است و مراتب بهشت را میگوید، تلاوتش فرحناک و نشاط آمیز باشد و این دو هیچ منافاتی با یکدیگر ندارند.
با توجه به همین روایات و اشارهای که به اشک ریختن در آنها شده است، جایگاه اشک کجا قرار دارد؟ اگر در مجلسی این اتفاق نیفتاد و اشکی جاری نشد به این معنا است که تلاوت خاشعانه صورت نگرفته است؟ به این نکته باید توجه کنیم که اشک همیشه ناشی از ترس نیست، گاهی میتواند اشک شوق باشد، یعنی خیلی اوقات این اتفاق میافتد که از یک بشارتی گریه میکنیم، این گریه اشک شوق است، گمان میکنم این روایات بیانگر و ناظر به معنای عام آن اشک و گریه کردن باشد، شاید این اشک ناشی از حزن به معنای واقعی کلمه است و نسبت به آینده تکان دهندهای که بالقوه میتواند در انتظار انسان باشد محزون شود.
در روایت هم داریم که جهنمیان در قیامت وقتی به آن مقامی که در بهشت انتظارش را داشتند و میتوانستند به آن برسند و نرسیدند مینگرند، دچار یک حسرت فوقالعاده میشوند و از طرفی بهشتیان وقتی که میبینند ممکن بود در جهنم باشند اما با فرح به خودشان نگاه میکنند که در بهشت هستند و حالت شوق و نشاط دارند و اشک شوقی برای آنها ایجاد میشود.
حالا در خواندن قرآن هم ای بسا این هدف وجود داشته باشد که انسان گاهی با خواندن آیات مربوط به عذابهای جهنم اشک بریزد و گاهی هم با تلاوت آیات بهشتی اشک شوق بریزد.
در روایت دیگری داریم که از پیامبر(ص) سؤال شد چه کسی صوتش در تلاوت قرآن زیباتر است؟ حضرت در پاسخ فرمودند: کسی که وقتی تلاوت قرآن او را میشنوید ببینید که او از خداوند خشیت دارد، تحلیل شما نسبت به این روایت چیست؟ خشیت به معنای اثر خشوع است که در جوارح انسان شکل میگیرد، اگر خشوع یک تاثر قلبی باشد این تاثر یکسری علامتها و نشانههای بیرونی و جوارحی هم دارد، مثلا وقتی از یک چیزی میترسیم رنگ رخساره ما عوض میشود.
این حالات چهره یا چشم، ناشی از همان تاثیر درونی است، حالا اینکه معصوم(ع) فرمودند «رَأَيْتَ أَنَّهُ يَخْشَى اللَّهَ»، این عبارت به این معنا است که، انسان طوری قرآن را بخواند که معنا را درک کند و این درک معنا، در جوارح او تاثیر بگذارد.
ما باید خودمان را در محضر کلام خدا و صاحب این کلام که خداوند متعال است ببینیم، طبیعتا آن خشیت یعنی درک عظمت که موجب میشود که تاثرش اولا در قلب ما ایجاد شود و این تاثیر قبلی اثر خودش را در جوارح بگذارد.
در روایت داریم که وقتی امام(ع) قرآن تلاوت میکردند، بدنشان میلرزید، یا در نماز رنگ چهره ایشان عوض میشد و بر افروخته میشدند، اینها حاصل همان تأثر قلبی و تخشعی است که در ذات انسان شکل گرفته است. تخشع میتواند ناشی از هر چیزی باشد و در ما نحن فیه، تخشع حاصل از درک عظمت قرآن و کلام خالق است.
شاهد این هستیم که تأکیدات فراوانی روی تلاوت معنامحور و همراه با تدبر شده است، اما در روایتی داریم که امام معصوم(ع) به صورت مطلق فرمودند «علیک بتلاوه القرآن»، آیا منظور از این کلام امام(ع) صرف تلاوت قرآن بدون توجه به تدبر است یا باید به گونهای دیگر با این کلام مواجه شد؟آنجایی که به صورت مطلق به تلاوت امر شده به نظر میرسد که محور و اصل قرار دادن خود قرآن مد نظر است، حالا فارغ از حالتی که به انسان دست بدهد یا باید دست بدهد، در واقع خواندن قرآن فارغ از این حالات فضیلت است ولو اینکه با صوت و لحن هم آیات را تلاوت نکنیم و خشوعی هم دست ندهد.
بر اساس روایات فراوانی که داریم، الفاظ قرآن به خودی خود ارزشمند است و با سایر کلامها و ... متفاوت است، چون ویژگی قرآن کریم این است که حتی لفظی که دارد نیز آسمانی و وحیانی است، لذا است که فرمود: «لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»، مس قرآن بدون طهارت ظاهری و بدون وضو امکان پذیر نیست چنان که میتوانیم بگوییم بدون طهارت باطنی هم نمیشود.
در احکام فقهی، فقهای بزرگ ما همه بالاجماع و الاتفاق گفتهاند به لفظ قرآن بدون وضو نمیشود دست زد، بنابراین خود متنی که بدون طهارت ظاهری هم نمیتوان به آن دست زد موضوعیت پیدا میکند، نتیجه اینکه حتی اگر معنای آیات را هم متوجه هم نشویم و یا حتی فقط آن را ببینیم نیز فضیلت و ارزش دارد و نور بصر انسان است چنان که در روایات این نکته بیان شده است.
اینها امور معنوی است که شاید نتوانیم تحلیل علمی از آنها ارائه کنیم، ولی واقعیت دارد، وقتی معصوم(ع) میفرماید خواندن قرآن بدون اینکه معنا را متوجه نشود ارزش است و فضیلت، چه برسد به این که بخواند و بفهمد و چه برسد به این که بخواند، بفهمد و زیبا هم بخواند، چه رسد به این که این سه ویژگی را داشته باشد و درک مقام رب و قرآن را هم داشته باشد و به آن خشوع دست پیدا کند.
در این جا است که یک تلاوت معنامحور را داریم که برانگیزاننده خشوع و خضوع قلبی در انسان است. اینک همه مراتب را در کنار عمل به قرآن هم قرار دهید، یعنی اگر حامل و قاری قرآن بخواند و بفهمد و عامل هم باشد طبیعتا این تلاوت بسیار موثر خواهد بود.
این را هم به مناسبت عرض میکنم، بارها این تلاوت خیلی سادهای که از علامه طباطبایی(ره) وجود دارد را شنیدهام، در این تلاوت صوت و لحن و پرداختن به این مسائل وجود ندارد اما وقتی این تلاوت را استماع میکنم احساس میکنم این قاری از اعماق وجودش الفاظ قرآن را میخواند و تأثیر شگرفی روی خود بنده میگذارد.
اگر آیات قرآن با یک عمق معرفتی این چنینی تلاوت شود یقینا اگر صوت و لحن هم نداشته باشد تأثیرگذاری خود را خواهد داشت، البته که اگر عمق معرفتی به همراه زیبایی صوت و لحنی باشد هم موثر است.
سؤال بعدی نیز در همین مورد است، اینکه چه نسبتی بین تلاوت خاشعانه و تلاوت همراه با صوت و لحن و ... است؟ با این اوصاف که میفرمایید، تلاوت خاشعانه در گِرو دانستن مقامها و موسیقی عربی نیست، درست است؟قطعا همینطور است، اما آن دستگاهها و ... مزید بر علت میشود، اما به نظر حقیر رکن اصلی چیز دیگری است، یعنی اگر خودمان را در محضر قرآن قرار دهیم و عمق معرفتی قرآن را درک کنیم، حتی اگر معمولی و سطحی نیز قرآن را بخوانیم، تاثیر آن در مخاطب میماند.
اما عوامل پیرامونی هم تأثیرگذار است، خیلی از تلاوتها در عتبات، مکه و مسجدالحرام یا مکانهای مقدس این چنینی خوانده شده و در تأثیرگذاری آن بسیار کمک کرده است، علاوه بر این خود قاری که یکی از رکنهای اصلی در رسیدن به تلاوت خاشعانه است و مهم است که او در چه حالتی باشد، این که قاری طاهر باشد و ادب قرآن را رعایت کند، اینها همه تاثیر میگذارد و طبیعتا اگر زیبا خوانی، آشنایی با موسیقی قرآن و توجه به معنا محوری وجود داشته باشد به طور طبیعی تاثیرگذاری تلاوت هم بیشتر میشود.
در روایت دیگری هم داریم که قرآن را با الحان و اصوات عربی بخوانید، منظور از الحان عربی چیست؟ آیا منظور همین سبک و روشی است که از قاریان مصری میشنویم؟ببینید، مقداری که بنده از این روایت میفهمم این است که، انسان قرآن را با لحن عربی فصیح بخواند، طبیعتا قرآن به عربی فصیح نازل شده و یک تفاوتی که با سایر متون عربی دارد این است که در یک درجهای از فصاحت و بلاغت قرار دارد که سایر متون ندارند.
حالا اگر این متن بلیغ را با رعایت قواعد عربیخوانی انجام بدهیم و از پیرایههایی که در زبان وجود دارد و در هر زبانی موجود است مجرد شود، طبیعتا تاثیر آن خیلی بیشتر است. مصداق لحون العرب این است که این متن را بدون لکنت و بدون پیرایههای مختلف و کارهای اضافی بخوانیم.
سوال آخر اینکه، در کشورمان شاهد برگزاری مراسم نظیر مسابقات قرآن و ... هستیم، این مسابقات چقدر میتواند ما در رسیدن به تلاوت خاشعانه کمک کند؟این مراسم مانند شمشیر دو لبه است، میتواند ابعاد مثبت یا منفی داشته باشد، دقیقا مثل فرمایش معصوم(ع) که ما را از حجابهای نورانی بر حذر میدارند، یکسری حجابهای ظلمانی و نورانی وجود دارد.
نمازی که میخوانیم میتواند حجاب و مانعی شود و میتواند عامل رشد و ترقی باشد، اگر با آن موانع از قبیل تظاهر و ریا همراه باشد، چون نماز است تبدیل به یک حجاب نورانی میشود، قرآن هم همین گونه است، زمانی که انسان قرآن میخواند اگر اغراض غیر الهی در او باشد و برای تظاهر و صرفا زیبا کردن صدا و ... باشد، طبیعتا تبدیل به یک حجاب و مانع میشود.
اما اگر انگیزههای الهی و نیت خالص و خصوصیاتی مانند مسأله حزن، توجه به معنا و درک محضر قرآن، مسأله طهارت ظاهری و باطنی در این تلاوت وجود داشته باشد طبیعتا تبدیل به عامل رشد خواهد شد، هم خواننده تحت تأثیر قرار میگیرد و هم شنونده، لذا همه ارزشهای دین اینطور است که میشود با یکسری موانع تبدیل به حجاب نورانی شود و میتواند تبدیل به عامل رشد و ارتقا گردد.